پارت 10 ناظر پلیز منتشر:)♡
نارسیسا : امیدوارم همیشه دوسش داشته باشی دراکو : قول میدم! مامان مراقب خودت باش به جام از پدر خدافظی کن ایزابل : ممنون نارسیسا خانم واسه همه چی خدانگهدار.... از خونه رفتم بیرون برف هنوز می بارید .........ایستگاه کینگزکراس خیلی شلوغ بود دود قطار اطرافو در بر گرفته بود وارد قطار شدیم و نشستیم تو یه کوپه مدتی نگذشت دراکو چشماشو رو هم گذاشته بود و خوابش برده بود لبخندی زدم کتابمو برداشتم و کمی خوندم پلکام سنگین شده بود خمیازه ای کشیدم و چشمامو بستم طولی نکشید خوابم برد با همهمه و سرو صدای بچه ها لای چشممو باز کردم دراکو سر پا ایستاده بود نگاهش بهم افتاد و گفت : رسیدیم ، مثل اینکه خیلی خسته بودی ایزابل : اهوم...از رو صندلی بلند شدم و دنبال دراکو راه افتادم از قطار رفتیم بیرون چشمم به متیو خورد کمی اونطرف تر بهم خیره شده بود اومد سمتم دراکو دستمو گرفت متیو به دستم نگاهی انداخت و با تنفر به دراکو خیره شد دراکو هم دست کمی از متیو نداشت و با نگاهی سرشار از تنفر به متیو زل زده بود متیو : دلم واست تنگ شده بود ایزابل خوبی؟ ایزابل : چطوری متیو؟ نگاه دراکو و متیو هنوز با نفرت به هم گره خورده بود! میگم چطوره بریم داخل دراکو : آره بهتره زود تر بریم نمیخوام اینجا بمونم متیو : هوای اینجا حس خوبی بهم نمیده نمیخوام اینجا رو تحمل کنم ایزابل : دست دراکو رو کشیدم و دنبال خودم کشیدم کم کم به هاگوارتز نزدیک میشدیم وارد شدیم نور زیادی توی چشمم افتاد دراکو من خوابم میاد شب خوش دراکو : شب خوش ایزابل : روی پله ها ایستادم که جهت پله ها تغییر کرد نگاهم به هری افتاد که چند پله پایین تر وایستاده بود آروم رفتم پیشش سلام هری : سلام چطوری خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده بود ایزابل : هری پسر خوب و مهربونی بود....منم دلم واست تنگ شده بود پله ها هنوز توی تغییر جهت بودن....اَه تا کِی ادامه داره هری : آروم باش الان تموم میشه....
پله ها سر جای اولشون ایستادن هوفف این همه حرکت به خاطر اینکه دوباره سر جای اول برگرده؟ هری : خندم گرفته بود ایزابل عصبی به نظر میرسید ایزابل : خب من دیگه میرم شب بخیر از هری دور شدم و وارد اتاقم شدم چمدونم و باز کردم و یه بلوز کاموایی سبز با شلوار مشکی پوشیدم و رو تخت دراز کشیدم.......... به آقای ریدل متیو : دراکو اصلا حوصلتو ندارم دراکو : نه که من حوصله تو رو دارم ببین فقط دور و برم نباش متیو : فقط کافیه پدرم بفهمه و خودت میدونی چی میشه دراکو : منو از تام ریدل یا بهتره بگم ولدمورت نترسون من خیلی وقته از تو و اون بابات نمیترسم متیو پوزخندی زد و گفت : داداش...هر جور دلت میخواد فکر کن من هر جا که بخوام میرم راستی چی شد ایزابل باهات دوست شد؟ دراکو : به تو مربوط نیست ایزابل خیلی وقته دوست منه....من دوسش دارم متیو : اونم دوست داره؟ دراکو : آره بهتره حسودی نکنی و دور و بر منو ایزابل نباشی طعنه ای بهش زدم و از کنارش رد شدم و وارد اتاق شدم کمی بعد متیو اومد داخل دوباره که اومدی! متیو : متاسفم که تو یه اتاقیم! دراکو : از سر حرص موهامو چنگ زدم و نفس عمیقی کشیدم رو تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم.................. 《ایزابل》نور خورشید توی صورتم افتاد چشمامو باز کردم با یادآوری کلاسی که با پروفسور اسنیپ داریم تند از جام بلند شدم و دست و صورتمو شستم موهامو شونه کردم و لباسمو عوض کردم از اتاق رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم و روانه شدم سمت کلاس معجون سازی چند ضربه به در زدم و وارد شدم اسنیپ : آخرین باری که بهتون هشدار دادم دیر نکنید چند سال پیش بود!! ایزابل : متاسفم ولی سرمو انداختم پایین خواب موندم اسنیپ پوزخندی زد و گفت : اگه خواب و به کلاس ترجیح میدین دیگه سر کلاس من نیاید دوشیزه مالفوی! ایزابل : پروفسور من...خواب و ترجیح نمیدم ولی...اسنیپ نفس عمیقی کشیدم و گفت : گفتم که نمیتونید بیاید سر کلاس من ایزابل : سرمو گرفتم بالا صدای خنده بچه ها بلند شد نگاهم به دراکو افتاد که چهره غمگین و عصبی داشت متیو هم کمی اونطرف تر بی احساس بهم خیره شده بود × بچه ها ببینید عجیب غریب خوابالو هم شد ایزابل : با خشم نگاهی بهشون انداختم و از کلاس خارج شدم و پشت در ایستادم....
مدتی گذشت یکی از کلاس خارج شد نگاهم بهش افتاد متیو بود که بهم خیره شده بود متیو : اسنیپ گفت حالا اینبار نیازی نیست بیرون بمونی بیا داخل ایزابل : دنبال متیو رفتم داخل اسنیپ : دیگه تکرار نشه دوشیزه مالفوی! ایزابل : سرمو به نشونه مثبت تکون دادم و رفتم نشستم سر جام کنار دراکو...دراکو : خوبی؟ ایزابل : آره اسنیپ : برای ساخت معجون عشق گروه به گروه تقسیم میشید سه نفر سه نفر تقسیمتون میکنم....... گروه اول هری پاتر ، رون ویزلی، جینی ویزلی گروه دوم هرماینی گرنجر، نویل لانگ باتم ، فرد ویزلی ایزابل : میتونستم نگاه عصبی رون و روی اسنیپ حس کنم میدونستم واسه اینه چون گرنجر توی گروهش نیست اسنیپ : گروه سوم دراکو مالفوی، متیو ریدل ، ایزابل مالفوی! ایزابل : اگه قرار بود دراکو و متیو تو یه گروه باشن این یعنی هر روز دعوا داریم اسنیپ : این چند روز کلاس دیگه ای ندارید پس هر کی با گروه خودش به جایی که میگم میره و اونجا گیاه و مواد معجون و پیدا میکنن گروه اول باید برید توی جنگل پشت هاگوارتز گروه دوم کنار دریاچه سیاه و گروه سوم جنگل ممنوعه!! ایزابل : لبخند روی لبم محو شد جنگل ممنوعه؟ اسنیپ : تا وقتی اون گیاه هایی که نیاز دارید و پیدا نکنید نباید به هاگوارتز برگردید کلاس تمام! ایزابل : به دراکو نگاهی انداختم و بعد به متیو از رو صندلی بلند شدم دراکو : همین کم مونده بود حالا باید با متیو همکاری کنم متیو : از کار گروهی متنفرم ، امشب میریم جنگل ایزابل : شب؟ متیو : چه فرقی داره بالاخره ما شب باید تو جنگل بمونیم دراکو : منم جز گروهم متیو : کسی گفته نیستی؟ ایزابل : اگه قراره مثل سگ و گربه به جون هم بیوفتین من تو گروه شما نمیمونم دراکو : منم حوصله دعوا ندارم تو این گروه نمیمونم ایزابل : با صدای بلندی داد زدم بچه ها دلتون میخواد اسنیپ 50 امتیاز از اسلایترین کم کنه؟ متیو : کی دلش میخواد به هر حال باید پسری باشم پدرم بهم افتخار کنه نه اینکه از گروهش امتیاز کم کنم دراکو : اوکی امشب میریم....
ایزابل : حالا شد....دستمو دور گردن هردوشون انداختم متیو با نگاه عجیب و عصبی بهم نگاهی انداخت اصلا حواسم نبود پیش کیَم دستمو برداشتم و از هر دو دور شدم خب بچه ها امشب می بینمتون خدافظ!...
ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:)💚☺تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه:)♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
❤️🥰😍😍😍بی نظیر
تنکک مث شما💚
عالییییی
پارت بعدددد
تنکک بیب💚الان مینویسم:)
پارت بعدی کوووووووووو
لاوم امروز میزارم💙
دیووونهههعالیههههههیوهوووو
واییی هارتمم تنککک کیوتمم💚🌙
عالییی
تنک یو لاومم💚
عالیییب
تنککک بیب:)💙
دتس گود
تنککک بیب لاو یو💚♥
پارت 1 من ناظرش بودم چجوری این همه رو نوشتی انقد سریع؟🙄🗿
تنکک لاو واس منتشر پارت 1💚 خخ وقتی شروع میکنم بنویسم نمیتونم دیر بنویسم😂💔