ناظرررررر هیچی نداره ب خداااا😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔
&فردا در فرودگاه& Adrrian💚: ساعت ۳ بعدازظهر بود و من برای نیم ساعت دیگه به سمت نیویورک پرواز داشتم.. استرس عجیبی همهی وجود رو فرا گرفته بود و تمام تلاشم رو میکردم که جلوی لرزش دست و پاهام رو بگیرم.. میدونستم که نینو دروغ گفته و مرینت هنوزم نیویورکه، ولی یجورایی حس میکردم حتما باید به این سفر برم.. نمیدونم، یه چیزی شبیه حس ششم بود.. یه حس مزخرف که داشت مجبورم میکرد پا بذارم به شهری که اولین و آخرین امید زندگیم رو ازم گرفت.. (تا دیروز ک مری موش فسقلی موذی بود حالا شد امید زندگیت😐💔😂) گابریل: خب آدرین متوجه شدی؟ / انگار که تازه به خودم اومده باشم چند بار سرمو چرخوندم و با تعجب پرسیدم: چیرو؟ / گابریل: پس واسه دیوار حرف میزدم؟ / آدرین: شرمنده حواسم پرت شد / گابریل: گفتم وقتی رسیدی اونجا میتونی بری هتل.. کارت ۴-۳ روز بیشتر طول نمیکشه.. فقط چندتا آگهی تبلیغاتیه که باید تو نیویورک پخش کنی واسه برند شرکتمون.. فهمیدی؟ / آدرین: بله پدر.. ممنون / امیلی: خیلی مراقب خودت باش پسرم / بغلش کردم و زیر لب کلمهی چشم رو زمزمه کردم.. *مسافرین پرواز ۲۴۰ به مقصد نیویورک لطفا هرچه سریعتر... * آدرین: خب دیگه من باید برم.. دوستتون دارم.. فعلا خداحافظ / امیلی(با احساس): به امید دیدار عسلم😭 / گابریل(خشک و بی احساس): مراقب خودش باش😐 & سر جام نشستم و کمربندم رو بستم.. یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم خودمو آروم کنم.. از پنجره بیرون رو نگاه کردم.. اون روز لعنتی که توی همین باند دنبال مرینت دویدم ولی.. سعی کردم به پروازی که اون روز با مرینت داشتم فکر نکنم.. ولی تقریبا غیر ممکن بود(سفر مرینت و آدرین به لندن برای پیدا کردن تام و سابین) چی میشد اگه این هواپیمای لعنتی سقوط میکرد و همهی این دردای لعنتیم تموم میشدن؟ یا یه نفر هواپیما رو میدزدید و از بین این مسافرا فقط منو به عنوان گروگان میکشت.. هم قهرمانانه میمردم هم راحت میشدم.. (چه ایده جالبی، راجبش فک میکنم😐😂) کاش فقط رها میشدم از این همه درد توی استخوان ها و رگ هام.. دردی که ۴ ساله با تمام وجود تو تکتک سلول هام احساسش میکنم.. مرینت.. اسمی که خیلی وقتا باعث میشه حتی اسم خودمم یادم بره.. عشقی که تا وقتی داشتمش باورش نکردم، اما به محض اینکه از دستش دادم فهمیدم چه نگین درخشانی بوده.. مرینت، دختری که بیشتر از هرچیزی بهش فکر میکردم.. احساس گناه میکردم.. احساس پوچی، حس اینکه بی ارزشم و برای هیچکس اهمیتی ندارم.. دلم میخواست تنها باشم ولی همه فکر میکردن فیلم بازی میکنم.. فکر کردن میخوام جلب ترحم کنم، ولی هیچکس نفهمید که من فقط درد داشتم.. یه درد بزرگ! دردی که هیچکس درکش نمیکرد و منم از کسی کمک نمیخواستم.. تنها چیزی که میخواستم این بود که بهم تهمت نزنن و قضاوتم نکنن.. راحتم بزارن و دست از سرم بردارن اما هیچکس نفهمید.. قطره اشکی که ناخودآگاه از چشمام جاری شده بود پاک کردم..
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
58 لایک
پس خدانگهدار تا پایان امتحانات سخت و طاقت فرسای خرداد😭😂💔
سلام عشقای من؛ امیدوارم حالتون خوب باشه😃
اکثرا درجریان امتحانات خرداد هستین، به همین دلیلم خب راستش شرمندم که نمیتونم تا آخر خرداد بیام
سعیم رو میکنم گاهی سر بزنم اما قول نمیدم😔
پارت ۴۶ رو بازم میزارم بررسی ولی دیگه نمیدونم منتشر میشه یا نه😅💔
و منی که دارم از گریه جون میدم
😭😭😭😭😭😭😭
به ما گفته بودن تا ۲۵ بریم مدرسه
همه امتحان هامون رو دادیم یهو گفتن
باید تا ۱۰ خرداد برید مدرسه😐
دوباره از شنبه از ما امتحان میگیرن😭😑
اجووووو؟!
کوشی
منتشر شدددد
پیر شدم
منتشررررررر شددد
به جااااااااااااااااااااااان خودم اگه پارت بعدی رو زود ندی، یا جواب ندی چرا پارت بعد نمیاد، ۵تا از تستاتو گزارش میکنم😐🗿
منتشررررررر شدددددددد
جااااانم؟ دوماه پیش پارت داده؟ ابلفضللللل 😐 ️
منتشررر شد
درسته اصلااااااااا میراکلس نمی بینم و فقط دوتا قسمت دیدم ولییییییی....! چون با موضوع میراکلس فرق دارد... اوکی! عاشق رمانتممممممممم 😍😍😍😍😍😍😍 پارت بعدو نمیدی نه؟! اوکی... حملههههههههههه ️😂😐
منتشررر شد!!
نرضیه اگر پارت بعد رو تا فردا ندی هر چی دیدی از چشم خودت دیدی
منتشر شدددددد!!