
خب بچه ها این قسمت 2 ولی متاسفانه امتحانات داره شروع می شه و دیگه نمی تونم بزارم و تا دو هفته به خاطر همین قسمت 2 رو زود تر می زارم ممنون
دانشگاه : پارک هانا : واییئی خوابم میاد نمی خواستم بیام کانگ سویونگ : باید همین کار و میکردی _ آره تازه حتی پرسش کلاسی هم داریم نمیییییییی خوااااام _ منم خیلی خسته کنم =سلام پارک هانا : کیم سو مین ؟ کانگ سو یونگ : سلام پارک هانا : چیه؟ کیم سو مین : اومدم یه سلامی کنم خب فقط من و تو جزئی از خانواده... پارک هانا : بیا بیرون و پارک هانا بلند می شه میره
کیم سو مین : چیزی شده؟ پارک هانا : چرا اومدی اینجا 😐 _ دلم برات تنگ شده بود _ چی ؟بعد از اون کاری که کردی ؟ _ ببین همه چیز رو اشتباه متوجه شدی _ حتی اگر هم همه چیز رو اشتباه متوجه شده باشم اون مال خیلی وقت پیشه من دیگه بهت حسی ندارم. هانا می خواد بره سو مین دستش رو میگیره می گه : نرو میدونی چقد دلتنگتم هر شب بهت فکر می کنم _ اگه میزاشتی برم میکشتمت می دونی چقدر دلتنگت بودم . سو مین هانا رو بغل می کنه.
گذشته در دوران دبیرستان سال آخر : سو مین و هانا اون موقع در رابطه بودن . سومین برای یه چند هفته مجبور میشه بره آمریکا بعد شایعه می شه که اون قرار میزاره با یه نفر دیگه و این دوتا از هم جدا میشن. سومین : شب چی کاره ای ؟ هانا : کلاس دارم بعدش بی کارم _ هنوز هم کلاس پیانو می ری ؟ _ آره _ همون آموزشگاه _ آره چطور _ شب میام دنبالت _ باشه
شب که سومین میره دنبال هانا. سومین : سلام خوبی ؟ کلاس چطور بود؟ هانا : مرسی خوبم تو چطوری؟ خوب بود اممم میگم پیاده اومدی ؟ _ آره، می خواستم باهات قدم بزنم. _ باشه بریم هانا: کجا بریم؟ سومین : یه رستوران دیدم گفتم باهم دیگه خیلی دور نیست سز یه می رسم _ باشه در هین راه رفتن هانا به یه مردی می خوره مرده: هی حواست کجاست مگه کوری هانا : ببخشید _ پدر و مادرت ادب یادت ندادن بعد کم کم میاد هانا رو هل می ده سو مین دستش رو می گیره می گه : حواست باشه دستت به کی می خوره. مرده : مگه کی هستش ها بگو ببینم بعد چون سو مین تکواندوکار بود با یه حرکت مرده رو زد.

پاسگاه : مرده : اینا من و زدن پلیس به هانا سو مین میگه : خانوادهاتون کجان. ( با لحنی مالایم و آروم ) سو مین : این مرده به خاطر یه تنه کوچیک داشت دوست دخترم د اذیت می کرد نیازی نبود اینقدر بزرگش کنه. همون موقع پارک رزی وارد می شه .
هانا : ها اونی ( به معنای خواهر بزرگ تر ) امدی رزی : چی شده ؟ ااا شما برگشتین دوباره پیش هم ؟ _ آره _ سلام _ سلام سو مین خوبی ؟ چی شده؟ سومین : این مرده به خاطر یه تنه داشت هانا رو اذیت می کرد که من ضربه فنیش کردم رزی : خوب کاری کردی مرده : یعنی چی خوب کاری کرده من... ( با صدای بلند ) پلیس : آقا ساکت بشین سر جات

کیم یو جین برادر کیم سو مین برادر بزرگ شرکت تبلیغاتی داره شرکت کیم سومین : داداش اومدی کیم یو جین :حالت خوبی جاییت صدمه ندیده سو مین : نه من خوبم یو جین : وای خدا رو شکر ، کی این کار رو با برادر من کرده ها . ااا شما برگشتین پیش هم؟ _ آره ،اینه این
بیرون اومدن از پاسگاه : رزی : می خواین برسونمتون ؟ هانا : نه خوبه می خوایم قدم بزنیم رزی : هرجور مایلید. بریم ( بریم رو به یو جین با حالتی آروم می گه کم صدا ) یو جین : چی چیه باشه. خوب ما رفتیم خویش بگذره . هانا و سو مین وقتی دارن قدم می زنن به مغازه ای میرسن که روش نوشته فروشگاه جادوگر.
سومین : فروشگاه جادوگر ؟ هانا : باحال بنظر میاد خوشم اومد بیا بریم _ چی ؟ نمی خوام _ سریع باش من رفتم _ وایسا منم بیام هانا : وای اینجا چه قدر وسایل عجیب غریب باحالی هست سو مین : اینجا بهم حس خوبی نمیده مغازه دار : خوش اومد.. چی هانا ؟ هانا : سویونگ؟ سومین : سویونگ؟
خب بچه ها تموم شد و اینکه اگه جایی .. گذاشتم یعنی حرفش رو قطع کردن یا قطع شده ممنون خدافظ ♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)