پارت 3 ناظر پلیز منتشر:)♡
برگشتم و با چهره خشک و بی احساس پروفسور اسنیپ رو به رو شدم...بله بفرمایید اسنیپ : بشینید دوشیزه مالفوی ایزابل : رو یکی از صندلی ها پشت میز نشستم و متعجب بهش خیره شدم اسنیپ : شما یه اصیلزاده نیستین درسته؟ ایزابل : پروفسور من چیزی در مورد زندگی خودم نمیدونم پوزخندی زدم شاید عجیب باشه ولی پدر و مادر من حتی قبل از اینکه ببینمشون ترکم کردن اسنیپ : از ظاهر هیچ شباهتی به دراکو ندارین هرچند چشماتون با دراکو یه رنگه ایزابل : ببخشید پروفسور ولی الان به خاطر این گفتید وایستم تا این حرفارو بزنید؟ اسنیپ : دوشیزه مالفوی به خاطر این گستاخی میتونم از اسلایترین 10 امتیاز کم کنم ایزابل : ولی من که چیزی نگفتم! اسنیپ : آخه جای تعجبه که کلاه گروهبندی کسی که اصیلزاده نیست و توی اسلایترین انداخته ایزابل : لحن تحقیر آمیزی داشت از رو صندلی بلند شدم خب پروفسور اگه حرف دیگه ای ندارید من باید برم....از کلاس خارج شدم بغض توی گلوم نشسته بود دراکو بهم نگفته بود اگه اصیلزاده نباشم حق زندگی ندارم و باید تحقیر بشم ولی مگه مهمه؟ اینم تقصیر منه؟ آروم تو حیاط قدم میزدم به شونه کسی برخورد کردم و برگشتم سمتش متیو : چی شده عجیب غریب؟ ناراحتی؟ ایزابل : از کنارش رد شدم میتونستم پوزخند روی لبش و احساس کنم از پله ها بالا رفتم و وارد اتاق شدم یه هودی سفید با شلوار مشکی پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون به سمت دفتر مدیر روانه شدم دستم و روی در کوبیدم × بیاید داخل ایزابل : در و باز کردم و وارد اتاق بزرگی شدم پرنده قرمز قشنگی گوشه اتاق نشسته بود سلام پروفسور دامبلدور میخواستم یه چیزی بهتون بگم دامبلدور : بفرمایید دوشیزه ایزابل.... ایزابل : من نمیتونم اینجا یه اتاق تکی داشته باشم؟ آخه تنهایی رو بیشتر دوست دارم همه بهم یه جوری نگاه میکنن بیشتر از اینکه یه اصیلزاده توی گروهشون نیست ناراحتن دامبلدور : اگه تنها راحت ترین باشه یه اتاق هست که خیلی وقته کسی واردش نشده ایزابل : ممنون از اتاق مدیر خارج شدم و رفتم سمت پله ها
خواستم برم بالا که دستم توسط شخصی به عقب کشیده شد برگشتم که با چهره متعجب دراکو روبه رو شدم دراکو : کجا میری؟ ایزابل : میرم وسایلمو جمع کنم دراکو : واسه چی؟ ایزابل : میخوام برم تو یه اتاق دیگه تنهایی رو ترجیح میدم دراکو : چرا؟ کسی اذیتت کرده؟ متیو میگفت ناراحتی ایزابل : متیو جاسوس توعه؟ دراکو : جاسوس من؟ نه عمرا اگه اونو جاسوس خودم ببینم تام ریدل قطعا عصبی میشه.....فقط تو راه دیده بودت ایزابل : باشه من میرم تو عم برو پیش پانسی و متیو دست دراکو رو ول کردم و از پله ها بالا رفتم اول برگشتم اتاق اولم و وسایلمو برداشتم و رفتم اتاقی که پروفسور دامبلدور بهم گفته بود در و باز کردم اتاق تاریکی بود پنجره بزرگی داشت ولی پرده سفید رنگی جلوی تابش نور خورشید و گرفته بود کنار پنجره یه تخت با روتختی طوسی و سبز بود کمی اونطرف تر کمد بزرگی ایستاده بود چمدونم و تو کمد گذاشتم و نشستم رو تخت و به فکر فرو رفتم ____________( 3 سال بعد ) روز ها همینطور میگذشت و هوا گرم تر میشد نفس عمیقی کشیدم و رو به روی آینه وایستادم موهام کمی بلند تر شده بود چند روز پیش تولد 14 سالگیم بود ولی کسی جز دراکو یادش نبود ردا و لباسمو پوشیدم و از اتاق خارج شدم و رفتم پایین سالن غذاخوری شلوغ تر از همیشه بود و همه دور میز نشسته بودن و غذا میخوردن اصلا گرسنم نبود پس راهمو کج کردم و رفتم سمت حیاط باد خنکی وزید و صورتمو نوازش کرد چشمم به متیو خورد که با چند تا دختر حرف میزد و دراکو کمی اونطرف تر ایستاده بود و تو فکر بود رفتم سمتش ولی قبل از اینکه بهش برسم متیو اومد روبه روم و گفت : هی عجیب غریب مراسم یول بال نزدیکه قراره با کی بری؟ ایزابل : یول بال؟ در موردش شنیدم اصلا فکر نکنم بیام! متیو متعجب بهم نگاهی انداخت ولی نگاهش همراه با تحقیر بود اهمیتی ندادم و از کنارش رد شدم و رفتم سمت دراکو ولی با جای خالیش روبه رو شدم....
هر چقدر اطراف و گشتم پیداش نکردم عجیبه! راهی که اومدم و برگشتم همه کم کم میرفتن سمت سالن اجتماعات دنبالشون رفتم پروفسور دامبلدور روی صندلی همیشگی خودش نشسته بود و بچه ها دور میز خودشون نشسته بودن منم رفتم سمت میز اسلایترین و کنار دراکو نشستم ولی دراکو نگاهشو ازم گرفت و به دامبلدور نگاهی انداخت دامبلدور : خب بچه ها همونطور که میدونید و شنیدید امسال مراسم یول بال در هاگوارتز برگزار میشه پروفسور مک گونگال توضحیات بیشتر و میدن مک گونگال : در این جشن هر کدوم از شما همراه یه یار توی این جشن شرکت می کنید و حضور همه در این مراسم مهمه! ایزابل : هوفف حالا اینم اضافه شد نگاهم به دراکو افتاد ولی غرق فکر بود و اصلا انگار اینجا نبود دستمو روی شونش گذاشتم نگاه تند و سردی بهم انداخت و از رو میز بلند شد و رفت تو حیاط برگشتم سمت متیو دراکو حالش خوبه؟ متیو : از من میپرسی؟ ایزابل : خیر سرت بهترین دوستشی متیو : آره خیلی وقته تو فکره به منم چیزی نمیگه وقتیم ازش چیزی می پرسم با همین نگاه سردش جوابمو میده ایزابل : یعنی چش شده؟ از رو صندلی بلند شدم و رفتم سمت حیاط گوشه به گوشه رو گشتم ولی پیداش نکردم نا امید شده بودم که چشمم به هری خورد که مشغول حرف زدن با دختر مو قرمزی بود رفتم سمتش سلام هری....هری : سلام ایزابل خوبی؟ این جینیه خواهر رون جینی لبخندی زد و بهم خیره شد جینی : موهات چه قشنگه ایزابل : همه که میگن عجیبه صدای دختری از پشت سرم توجهم و جلب کرد × عجیب بودن چیز بدی نیست باعث میشه خاص باشی...به طرفش برگشتم که با دختری با موهای طلایی و چشمای آبی روبه رو شدم گیلاسی کنار موهاش گذاشته بود × من لونام....تو عجیب نیستی خیلی خاصی همیشه عاشق موهای سفید بودم عجیب که نیست درسته؟ ایزابل : نه...گیلاس به موهات میزنی؟ لونا : قشنگه هری : بچه ها با کی به یول بال میرین؟ ایزابل : اصلا دلم نمیخواد برم هری : چرا؟ ایزابل : حوصله ندارم لونا : شاید با نویل بیام هری نگاهی به جینی انداخت و لبخندی زد ایزابل : با جینی میری؟ هری : شاید
ایزابل : اوکی...من دیگه میرم راهمو گرفتم و با قدم های آروم دنبال دراکو می گشتم چشمم به پسری خورد که کنار درختی نشسته بود و به آسمون خیره شده بود از موهای یخی رنگش شناختمش رفتم سمتش و کنارش نشستم دراکو؟ چی شده؟ دراکو : من خوبم چیزی نشده ایزابل : متیو گفت خیلی وقته تو فکری چیزی... دراکو : گفتم چیزی نشده ولم کن ایزابل : چرا داد میزنی؟ دراکو : ایزابل حوصله ندارم ایزابل : باشه....با کی یول بال میری؟ دراکو چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین دستمو روی شونش گذاشتم سرشو گرفت بالا و بهم خیره شد تو چشمای خاکستری رنگش غرق شدم با لحن عجیب و مرموزی گفت دراکو : نمیدونم شاید با هرکسی برم!...
ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:)☺💚لایک و کامنت فراموش نشه:)♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توی روبیکا رمان هیجانی بخون
لینک کانال 👇👇
https://rubika.ir/joinc/BIGBDGFB0ZBGQCBQVXLXDHHJDBULHTYV
مایل به پین؟ لطفا :)
😍😍😍🥰🥰❤️❤️❤️
💚🌙
*وی درحال انتضار پارت چهاررررررر
تنکک منتشر شد:)💚🌙
هوهووووو شب میخونمش🫀
عالی بودددددد
مرسیییی:)💚
پارت بده
تنک لاو شاید بزارم
مغزم داره فریاد میزنه ادامه ش کووو ؟
امروز اگه وقت کنم شاید بزارم ولی ممکنه:)💚
بعدی بررسیه:)
عررررررر عالی بوددد
وای هارتمم:) تنکک لاو💙
عالی بود:)
مرسییی:)💚
عالیییییییییی
ممنووون:)💙🌙