داد زدم و درو بستم و پشت در گریه کردم دست خودم نبود نمیدونستم دارم چی کار میکنگ فقطگریه کردم همان جا خوابم برد صبح بلند شدم رفتم توی حال
دیدیم نشسته رفتم پیشش
م: سلام ببخشید بخاطر رفتارم
گ: نه دختر ببخشید که من اونو گفتم
م: ولی کلی ببخشید
ا: سلام به همه
م: سلام ادرینم
گ: سلام به پسرم
ا: مری جون باید تصمیم بگیری دیگه بر
م: برای چی
ا: عقد دیگه
م: عقد کی
ا: منو تو دیگه عشقم
م: چی
ا: چیه خو
بریم 4 ماه بعد مرینت با ادرین
نامزده توی یک خونه زندگی میکننن
ا: مرینت کنارم خواب بود رفتم گونش را بوس کردم و نازش کروم اروم چشاشو باز کرد
م: ادرین بزار بخوابم پتو رو کشیدم روی سرم
ا: مرینت پاشو دیگه
بزور بلندش کردم صبحونه خوردیم
م: یهو پیامی روی گوشیم اومد بازش کردم فیلیکس بود برادر ادرین اون قبلا خاستگارم بوده ولی خوب وقتی فهمید من با ادرین نامزد کردم دیگه دیونه شده
پیام را باز کردم یهو دیدیم نوشته
سلام مرینت نامزدیت مبارک تو چه طوری تونستی ادرین به من ترجیح بدی
چند وقطه این جوری پیام میده
ا: یهو روی گوشی مرینت پیام اومدهچند وقطه هی میره توی هم
ا: چته مرینت تا پیام میاد این جوری میشه
م: ه هی هیچی
ا: راسته شو بگو
م: یک مزاحمه تلفنی
ا: یعنی چی سریع بلند شدم تا گوشی مرینتو بگیرم ولی بهم نداد
م: ادرین یهو صداش رفت بالا
✨✨✨✨
نظرات بازدیدکنندگان (0)