my pain reliever مرهم دردم💔💚

تک پارتی دراماینی:) ناظر پلیز منتشر:)♡

باد ملایم موهایم را نوازش میکرد و اشک هایم را با خود به پرواز در می اورد به آسمان پر ستاره خیره شدم سیاهی شب در میان این شب پر ستاره زیبا شده بود غرق سکوت بودم صدای پایی توجهم را جلب کرد اشک های روی گونه ام را پاک کردم و قیافه سرد و جدی همیشگی را به خودم گرفتم + مالفوی؟ دریکو : گرنجر؟ تو اینجا چکار میکنی؟ هرماینی : اومده بودم هوایی بخورم چیه باید از تو اجازه بگیرم؟ وایسا ببینم گریه کردی؟ دریکو : پوزخندی زدم منو گریه؟ محاله! هرماینی : صورتت خیسه چشمات بین این تاریکی شب معلومه قرمز شده دریکو : از کی تا حالا به چشمای من توجه میکنی...مگه مهمه من چه گریه کنم چه نکنم چه قلبم بشکنه واسه کسی مهم نیست هرماینی : دریکو! چی شده؟ دریکو : نمیخواد ادای نگرانا رو در بیاری بلند شدم که برم دستم توسطش گرفته شد برگشتم و تو چشماش خیره شدم برق خاصی توی چشماش موج میزد تا حالا دقت نکرده بودم احساس عجیبی قلبمو تغییر داده بود!

هرماینی : نگاهمو از چشماش گرفتم چی شده؟ دریکو : لبه پشت بوم هاگوارتز نشستم و نفس عمیقی کشیدم...می خواستی چی بشه؟ خسته شدم از بس همه منو به چشم یه آدم بی احساس با قلب سنگی میبینن نمیخوام بگم همچین آدمی نیستم ولی هرماینی : نیستی !... کنارش لبه پشت بوم نشستم دریکو : چقد عوض شدی البته نمیخوام دلت واسم بسوزه از ترحم متنفرم.... هرماینی : ترحم ؟ واقعا فکر میکنی احساس من اینه؟ دریکو : گرنجر.... واقعا از حرفات سر در نمیارم هرماینی : واقعا؟ خب نمیخوام دقیقا حرف توی دلمو بگم ولی تو میتونی بهم بگی هر چی قلبتو درد میاره بهم بگو به کسی نمیگم دریکو : قلبم به تپش افتاده بود لبخند محوی زدم...آره من تا سال سوم واقعا آدم خیلی خوبی نبودم ولی از اون سال به بعد خیلی عوض شدم بغض گلومو چنگ میزد...همش تقصیر اونه هرماینی چهار ساله این راز دردناک و توی قلبم نگه داشتم هرماینی : بهم بگو چی شده! دریکو : آستین لباسمو با دستای لرزان بالا بردم و سمتش گرفتم همش به خاطر اینه من یه مرگخوار شدم...میفهمم با این حرفم بد تر از قبل ازم متنفر میشی ولی مهم نیست تو ام مثل بقیه هرماینی : علامتی که روی دستته شومه ولی...مهم اینه این علامت روی دست کی باشه تو آینه به خودت نگاه کن تو آدم بدی نیستی قلب تیره و تاری نداری دریکو : اما یه قلب شکسته میتونه تیره و تار بشه!

هرماینی حرفاشون قلبمو واقعا شکسته این علامت...این علامت زندگیمو داغون کرده هر شب کابوس میبینم و با چشمای اشک آلود از خواب میپرم! هرماینی : هر زخم یه سرنوشت جدید و می سازه مثل زخم هری زندگیشو با ولدمورت با جنگ با اون رقم زده...زخم تو باعث شد درکت کنم این زخم تنفر انگیزه این علامت بده ولی باعث شد بیشتر بشناسمت دریکو : زخم روی دست تو...تو یه ماگل زاده ای ولی قلب منی که اصیلزاده ام و دزدیده هرماینی : چ..چی؟ دریکو : ممنون که درکم میکنی...ممنون که کنارمی هرماینی : دوسِت دارم دراکو : کنارم بمون مرهم دردم!....

میدونم اوکی نبود ولی یهو به ذهنم رسید ناظر عزیز لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه:)💚❤