
میخوام ادامش میدم اگه حمایت کنید وگرنه دیه نمیزارم:/ ممنان (ناظر عزیز چیز اونقدرا بدی هم نداره هااا)
ویو جونگ کوک: لباسم رو پوشیدم از اتاق اومدم بیرون کوکی: خب منم حاظرم بریم ا.ت: بریممممممم احساس میکنم یه حسایی به ا.ت پیدا کردم اهههه بیخیال مرد تو فقط چند روزه باهاش آشنا شدی از خونه اومدیم بیرون ا.ت: خب کای و میا که ماشین ندارید پس با.. کوکی: فقط منم که ماشین دارم پس باهم میریم ا.ت: خودم میخواستم بگم کوکی: حالا ک من زودتر گفتم ا.ت: باشههه قفل ماشین رو زدم و سوار شدیم که ا.ت گفت: وایسید من دوربینم رو باید بیارم چندتا عکس یادگاری داشته باشیم کوکی: خب برو بردار ا.ت: نمیگفتی هم میرفتم ا.ت از ماشین پیاده شد و رفت تو خونه که به گفته خودش دوربین برداره از حق نگذریم اذیت کردنش حال میده ا.ت: خب اومدم بریم ماشین رو روشن کردم و راه افتادیم به سمت شهربازی ا.ت ویو: دیگه کم کم به شهربازی نزدیک شدیم [چند مین بعد] از ماشین پیاده شدیم و من عین جت دویدم سمت صندوقی که بلیط میفروشن کوکی: آرام باش خرس نیوفتاده دنبالت که اینجوری میدویی ا.ت: هرکی زودتر برسه میتونه انتخاب کنه ک اول سوار چی بشیم بعد از حرفم کوکی هم دوید سمتم هر چند که بازم من زودتر میرسم به صندوق [کای و میا] میا: میگما کای کای: بگو میا درحال نگاه کردن به کوکی و ا.ت :بنظرت این دوتا زوج خوبی میشن؟ کای:کدوم دوتا کای که اصن تو دنیای خودشه میا یه پس کله زد به کای کای: چرا میزنیی میا: ا.ت و اون پسره رو میگم کای: اها خب میا: الحق که تو دنیات غرقی کای به خودش اومد کای: حالا من میخوام یچی بگم میا: بگو کای: این اون پسره خواننده معروفه نی؟؟ اسمش فک کنم جئون جونگ کوک بود میا: ها فک نکنم چرا باید یه پسر معروف پیش یه دختر معمولی باشه؟ کای: منم به همین فک میکنم میا: ولش بیا بریم کای: اوک ا.ت ویو: ا.ت: من اول رسیدم کوکی: نخیر من اول رسیدم ا.ت: نه من اول رسیدممم کوکی: نه منن ا.ت: گفتم من اول رسیدممممم کوکی: سنگ، کاغذ، قیچی ا.ت: [کاغذ] کوکی:[سنگ] ا.ت: هههههه من بردم کوکی: اههه لعنتیییی ا.ت: خب اول سوار ترن هوایی میشم:))) کوکی: وای نه.. ا.ت: چیه نکنه میترسی؟ کوکی: ها منو ترس؟ اصلااا ا.ت: اوکی تو گفتی منم باور کردم میا: چخبرتونه آرام باشید ا.ت: عه اومدید بیا که میخوایم اول سوار ترن هوایی بشیم میا: وقعااااااا؟؟ ا.ت: ارهههههههههه(وی نمیداند چرا ذوق مرگ شدن) کای: ا.ت تو مگه از ارتفاع نمیترسی ا.ت: بعضی وقتا باید به ترس قلبه (درست نوشتم ایا؟)کرد کای: عجب
ا.ت: آره حالا انقد حرف نزنید بریم سوار ترن هوایی بشیممممممم میا: بریممممممم دست در دست هم پیش به سوی ترن هوایی بلیط هارو دادیم و سوار شدیم کوکی کنار من نشد ترن هوایی شروع به حرکت کرد داشت میرفت به ارتفاع ا.ت: بسم الله الرحمن الرحیم خدایااااااا کوکی: اگه ترسیدی جیغ بکش تا ترست به هیجان عوض شه ا.ت: باشهههه. بخدا میترسم چرا گفتم سوار ترن هوایی بشیمممم وایییی به ارتفاع رسیدیم ولی وایساد ا.ت: عه چیشد کوکی: هیچی که یهو به سمت پایین رفت ا.ت: جیغغغغغغغغغغغغ اینا مرض دارننننننننن. الان سکته میکنممممم از زبان کای: من ا.ت رو دوست دارم ولی تاحالا بهش نگفتم اون پسره کیه که همش نزدیکش میشه ا.ت مال خودمه نمیزارم ازم بگیره باید قبل از اینکه دلش رو ببره مال خودم کنمش ا.ت ویو: بلاخره تموم شددددد اخیش از ترن هوایی پیاده شدیم نمیتونستم راه برممممم پاهام میلرزه حس کردم یکی دستش رو دور دستم حلقه کرد کوکی: کی به کی گفته بود ترسو؟ ا.ت: من به تو کوکی: درسته بعد الان کی ترسیده؟ ا.ت: عاااا تو؟ کوکی: نه تو ا.ت: من نترسیدم کوکی: معلومه کوکی کمکم کرد یکم راه برم. تو شهر بازی خیلی شلوغه برا همین میا و کای گم کردم
که یهو اون یکی دستم کشیده شد و از کوکی جدا شدم ا.ت: اههههه ولم کنننننن کای: اوکی ا.ت: کای...
خب این پارت تمام شد آیا ا.ت کوک رو انتخاب میکنه یا کای؟🗿💅
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ناناعت شدم
دیه ادامه نمیدم😔💔
میشه ادامش بدی اجی?
دنبال کننده بالا رفت معرفیش میکنممممم:)
اوکرس کوک
✨✨✨✨
من : معلومهه کوک اگه انتخابش نکنه پارش میکنم😔👌