18 اسلاید صحیح/غلط توسط: •♡M♡• انتشار: 2 سال پیش 206 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
هلو گایز پارتو تو تستچی گذاشتم چون گفتید ناظر جان لطفا تستوسترون رد نکن
اسم: *◄থৣ هان بورا 💖থৣ►
سن: *◄থৣ 23 💖থৣ►
شغل: *◄থৣ سوساج(برعکس) 💖
شخصیت:
*هیچ چی به ع... ن..ش نیس💖
*همرو میپیچونه💖
*نمیتونه عاشق کسی بشه چون حوصله نداره طرف براش خط و نشون بکشه💖
اسم: *◄থৣ لے یونا 💖থৣ►
سن: *◄থৣ 24 💖থৣ►
شغل: *◄থৣ سوساج(برعکس) 💖
شخصیت:
*تنش میخاره واسه دعوا💖
*اگه زیاد رو مخش بری زنده نموندی 💖
*فقط یه نگاهش کافیه تا بری زیر زمین محو شی💖
اسم: *◄থৣ کیم مینجی 💖থৣ►
سن: *◄থৣ 25 💖থৣ►
شغل: *◄থৣ اسم: *◄থৣ کیم مینجی 💖থৣ►
سن: *◄থৣ 25 💖থৣ►
شغل: *◄থৣ سوساج(برعکس) 💖
شخصیت:
*از بقیه دخترا عاقل تره💖
*خیلی خوش خندس💖
*دلیل شادی هرکی که میشناستش💖 💖
شخصیت:
*از بقیه دخترا عاقل تره💖
*خیلی خوش خندس💖
*دلیل شادی هرکی که میشناستش💖
اسم: *◄থৣ پارک هانا 💖থৣ►
سن: *◄থৣ 24 💖থৣ►
شغل: *◄থৣ سوساج(برعکس) 💖
شخصیت:
*اگه با یکی بحثش بشه به رو خودش نمیاره اما داره تو ذهنش نقشه ق.. ت... لشو میکشه💖
*اروم اروم اما اگه دهنشو باز کنه
جد و ابادتو میاره جلو چشات💖
شروع: *◄থৣ پارت 1 💖থৣ►
+بالاخره بعد چند وقت
همه برنامه ها جور شد
الان دیگه وقت این بود عملیش کنیم
📞📞📞📞📞📞📞📞📞
+بچه ها همگی صدامو میشنوین؟
بورا:یسسسس
یونا:اوهوم
مینجی:بله میشنویم
هانا:اره دیگه جوری میگی انگار کَریم
بگو کارتو سریع مزاحم نشو
+سریع همگی تون هرجا هسین
خودتونو تا 1 ساعت دیگه برسونین سازمان
یونا:ارواح مشکت
مگه ما اس........کول توییم
هانا:همینو بگو
بورا:حالا انگار میخوایین چیکار کنینا
هانا:تو یکی هفخ(برعکس)
بورا:گ...مش.. و رو مخ
+بحثو بزارین کنار
یه ساعت دیگه منتظرتونم
1 ساعت بعد تو سازمان:
+منتظر بودم تا بچه ها برسن
که دیدم همونطور که انتظار میرفت اولین نفر مینجی وارد شه
مینجی همیشه،بحث کار که میشه مثل اونا بی عار نیست
خودشو میرسونه
مینجی: هایییی
هیشکی نیومده😕
+نه هنوز
که دیدم بورا هم وارد شد و از پشت پرید رو شونه مینجی
بورا:مین مینن خیلی وقته نیستی
نمیگی دلتنگت میشم
مینجی:منم دلم تنگ شده بوری جون
یونا:خب دیگه خودتونا جمع کنین حالم بهم خورد
یه هفتس همو ندیدیما
بورا:این یه هفته مثل 1 سال بود
هانا:واااایییی از دستتون راحت بودما
دوباره مجبور شدم قیافه نح...ستونا ببینم
یونا:ماهم اشتیاق دیدن تو نداریما
بچه پر.... و
+خب بسه دیگه بزارید برسین بعد هی کل کل کنین
بشینید سر جا هاتون
باهاتون کار دارم
/همگی نشستن/
+یه عملیات جدید
بعد کلی وقت،البته این عملیات با بقیه فرق داره
یکم حساس تره و همچنین مهم تره
هانا:مث ادم حرف بزن
مینجی:هیش نپر وسط حرفش
+خب ببینین بعده کلی وقت بالاخره همه کارا جور شد
دیگه وقتشه وارد عمل شیم
بورا:اینا همه ما ادم استخدام کردیم همشونم که با استعداد
دیگه چه لزومی به ماست
+این یکی فرق داره
نمیتونم این ماموریتا به هرکسی بسپرم
فقط شمایین که میتونم بهتون اعتماد کنم
مینجی:یعنی چی
یونا:خدا وکیلی با کیا قراره بریم سراغ ماموریتا
هوشمندا این پرونده همون 4 تا پسراس که کلی وقته همه منتظرشن
+زدی تو خال
قضیه همون چهار تاس
هانا:بی صبرانه منتظر اینم که ببینمشون
یونا:اونوقت چرا
هانا:چون چند ساله هیشکی نتونسته ردشونا بزنه
ادم خب کنجکاو میشه
بورا:این پرونده ها چیه؟
+بازش کنین
توی هرکدوم مشخصات یکی از پسرا نوشته شده
اون پرونده ای که جلوی شماس یعنی همون پسریه که شما باید حواستون بهش باشه
به هرکدومتون مشخصات یکیشون داده شده
یعنی فقط لازمه حواستون به یکیشون باشه
هانا:اصلا ما باید چیکار کنیم تو این ماموریت
+شما باید از این چهارتا محافظت کنین چون زنده موندنشون بدرد ماهم میخوره البته از اونطرفم باید بهشون نزدیک شین و تک تک اطلاعاتی که تاحالا هیشکی پیدا نکرده را پیدا کنین
مینجی:برا همین
این ماموریتا سپردی به ما
+اره
این چهارتا از اونیکه همه فکر میکنن خطر..ناک ترن اما من میدونم شنا از اوناهم خطر..ناک ترین
بورا:این الان تعریف بود😑
+اما یه قانون مهمی این وسط وجود داره
اینم که اصلا ببین اصلا به پر و پاشون نپیچید
یعنی سعی کنین هرچی میگن گوش بدین مثل همه
اصلا فکرشم نکنین جلو اونا وایسین
با همتونم الخصوص با تو یونا
یونا:اوا مگه من چمه
هانا:بچه به این خوبی چیکارش داری
+با توعم هستم هانا
شما دوتا بد کله خرابین
هانا:ایش، خب باشه حواسمون هست
+بهتره الان برین خونه مشترکتون و برای پس فردا اماده شین
قراره غوغا کنین
پس فردا:
از زبون یونا:
بالاخره امروز رسید تو این چند روز
راجب پسرا تحقیق میکردیم اما هیچی ازشون پیدا نکردیم حتی یه عکس کوچیک
اصلا نمیدونیم قراره با کیا روبرو شیم
خوشگلن، زشتن ، پیرن، جوونن هیچی
لباسم خریدیم،انگار این مهمونیه که قراره بریم همشون لباسا مشکی میپوشن یجور قانونه
خب ماهم پیروی کنیم از قانونشون بهتره.
یونا:تیپ من خدایی اوف شده بود بود بنظرم مناسب مهمونی بود نه زیاد باز نه زیاد بسته
تو حال داشتم به گوشیم ور میرفتم که دیدم مینجی از پله ها اومد پایین
اونم شیک کرده بود، اصلا یچیزی شده بودا
مینجی:چرا مث 🐐 خیره شدی بهم
یونا:محو زیباییت شدم خانوم
مینجی:مسخره
یونا:😑
بعدشم که هانا و بورا اومدن
اوناهم خدایی خفن شده بودن
لباس بورا
لباس یونا
لباس هانا
لباس مینجی
از زبون یونا:
بعد اینکه همه اماده شدیم
من ماشینو اماده کردم اخه
قراره بود خودم رانندگی کنم
بعد حدود نیم ساعت رسیدیم به همون جایی که توش مهمونی بود.
بنظر میومد کلی ادم اونجاست
اخه کلی ماشین اون جا بود
بعد اینکه ماشینو پارک کردم همگی رفتیم داخل
بورا:هی بچه ها چرا انقد فضا سنگینه
مینجی:اره یه حالیه
یونا:اروم باشین، بهتره نشون ندین
داشتیم همینجوری راه میرفتیم که دیدم همه زل زدن بمون معلوم بود فهمیده بودن ما جدیدیم
که یهو یکی از کارکنا اومد نزدیکمون
£خوش امدید
ببخشید شمارا نمیشناسم معرفی میکنین
هانا:بله ما.......... هستیم
£اهان شرمنده که نشناختمتون
بفرمایید تا راهنماییتون کنم
خب اینجا خیلی میز هست اما...
یونا:اون میزه که اونجاست چی
اون خالیه؟
£ااااام بله خالیه ولی
بورا:ولی چی
£اخه اون میز مخصوص (black boys)هست
هانا:منظورت همون چار تا پسران
£حواستون باشه
اینطوری صداشون نزنین
اینجا خیلی جایگاه ویژه ای دارن
یونا:یه سوال
£بپرسید خانم
یونا:میزو خریدن
£نه خانم نخریدن
اما دیگه هرکسی میدونه نباید اونجا بشینه
یونا:خب وقتی نخریدن پس محدودیتی هم براش وجود نداره نه؟
£نه وجود نداره اما ترجیحی بهتره نشینین چون زیاد از این بابت خوشحال نمیشن
هانا:منکه خیلی از میزه خوشم اومده
£اما...
بورا:اما چی؟
£برا خودتون میگم بهتره نشینین
یونا:نگران ما نباش
£من میرم خودتون تصمیم بگیرین که کجا بشینین
مینجی:یونا فکرشم به سرت نزنه که بریم اونجا
مگه نشنیدی چی گفت
یونا:مگه چی گفت حالا
مینجی:ببین ما تاحالا ندیدیمشون
نمیدونیمم چه تایپ پسرایین اما
سوهو بهمون گفت که اولین قانون اینه که باهاشون درگیر نشیم اما نشستن رو اون میز یعنی خود درگیری
یونا:من فقط نگاش کردم
قولی ندادم که قانونا نشکنم
درضمن جناب سوهو خان میگه خودتونو باهاشون درگیر نکنین ولی بهشون نزدیک شین
الان کدوم اینایی که بهشون میگن چشم و بله
الان نزدیکن بهشون
ادم باید یکم متفاوت باشه
درضمن اگه خیلی نگرانه
مارا تک نمیفرستاد
خودشم میومد بامون
هانا:موافقم باهاش
بورا:مینجی نگران نباش
یکم حال کنیم امشب
مینجی:باشه اما خدا به دادمون برسه
یونا:بریم واسه خوش گذرونی
از زبون یونا:
رفتیم نشستیم سر همون میزی که به اصطلاح مال اون چهار تا بود
همه یجوری نگاه میکردنا
انگار مثلا جرمی مرتکب شدیم
بعد یه ربع صدا 4 تا ماشین باهم اومد یجوری صدا ماشینا پیچید تو ساختمون که همه برگشتن سمت صدا
از هرکدوم ماشینا
ینفر اومد پایین
بورا:بنظرتون اینا همون چهار تان
هانا:اره از ورودشون پیداس
یونا:منتظر بودیم که وارد شن
که یهو رسیدن
هر چهارتاشون عینک زده بودن اصا نمیشد بفهمی کدومشون تهیونگه
همینطوری به اطراف نگاه میکردم که چشمشون خورد سمت ما
انگار دیدن که رو میزشون نشستیم
همینطوری چهارتاییشون نزدیک میشدن
بورا:اوضاع قراره بد خیت بشه
یونا:عادی باشین
حواستونا پرت یجایی کنین
تهیونگ:شوخیشم مسخرس که اینجا بشینین
یونا:(سرمو اوردم بالا و بهش خیره شدم)
یونا:شوخی؟
کی با تو شوخی کرد
کوک:احیانا میدونین که سرجا ما نشستین
هانا:مگه فرقیم میکنه
جیمین:پسرا معلومه اینا بد تناشون میخاره
بورا:که چی؟
جیهوب:تو چی میگی این وسط
مینجی:هو........ی حرف دهنتو بفهم
خودت چی میگی این وسط
جیهوب:اوهو خانما هوا همم که خوب دارین
مینجی:اره داریم فضو.......لیش به تو اومده؟
جیمین:هییی انقد این قضیه کش ندین مث ادم برین سرجاهاتون بشینین
بورا:خیلی پ.... رو. یینا ما مث ادم نشستیم سر میزمون شما مث ندید بدیدا رفتار میکنین
انگار حالا یه میز انقد مهمه
تهیونگ:کی گفته این میز شماس
هانا:همونی که گفته این میز شماس
کوک:همه اینجا میدونن
پایه ثابته این میز کیه
هانا:همه طلغ(برعکس)کردن با تو
(مینجی:😠یکی دهن اینو ببنده
بورا:😶
یونا:😏)
تهیونگ:هو........ی حرف دهنتو بفهم
یونا:(اومد بره سمت هانا که من بلند شدم از رو صندلی و هلش دادم عقب)
یونا:میخواد حرف دهنشو نف......همه😠
تهیونگ:تو دیگه چی میگی این وسط
یونا:هرچی دلم بخواد
بورا:(تهیونگ و یونا چشم تو چشم داشتن به هم جواب میدادن
دیگه داشت جدی جدی دعوا میشد
که یهو جیمین دست یونا رو گرفت که بِکِشه عقب که من مانعش شدم)
بورا:ببین بچه وقتی دونفر دارن باهم بحث میکننا یکی مثل تو نمیاد دخالت کنه
هانا:هاان گوش کن جناب{منظورش جیمینه}سری بعدی تکرار نشه
کوک:تو چرا نخود هر اشی میشی
هانا:دوسسست دارم
جیهوب:ب....
مینجی:تو یکی دیگه دخالت نکن
یه میزه فقط
اگه میدونستیم انقد بچه این که رو میزتون غیرت دارین نمیومدیم بشینیم
درضمن 8 تا هم صندلی داره
افتخار میدیم شماهم بشینین
تهیونگ:خب پس بگو دردت همینه
میخواین ما بغلتون بشینیم اما شرمنده تو خواب ببینین
کوک: هی خانم... میز ویژرو برامون اماده کنین
+چشم قربان
بورا:(با یه نگاه های تمسخر امیز از بغلمون رد شدن)
بورا رو به هانا:تو دهنت چفت و بس نداره
هانا:براچی
مینجی:میگه براچی😠
اخه چرا تا یکی یچیزی میگه حتما باید ف. ح.......ش بدی هان
یونا:خوبشون کرد
هانا:ببین یونا درکم میکنه من چی میکشم
مینجی:تو یونا مث همین تا هممونا به باد ندین که ول نمیکنین
یونا:بده مگه
یکم تفریح کردیم
بورا:تو به این میگی تفریح
نگاه کن همه مث 🐐 بهمون خیره شدن
یونا:خب حالا انگار چیشده
بشینین سر جاهاتون
یکمم اروم باشین نگن ترسیدن ازشون
حدود یه ربع نشسته بودیم،واقعا حوصله من داشت میرفت که یکی رفت پشت میکروفون انگار میخواست یچیزی بگه
- سلام به همگی امروز قراره رییس
ایفام(برعکس)هارا مشخص کنیم
البته که همه میدونن دوباره کیا رییس میشن
بورا:یعنی چی رییس مشخص کنن بچه ها
هانا:ببین اینا یه قانونی دارن
برا اینکه کارای اصلی ایفام(برعکس)یی
به عهده یه نفر باشه هر سال
یه گروهو انتخاب میکنن
مینجی:چه قانون مزخ.....رفی
بیکارنا
- خب میخواییم بگیم که امسال قراره کدوم گروه رییس شن
و.......... بله گروه black boys
مثل همیشه رییسه.
هانا:اینا اخه چی دارن که رییس شدن
یونا:نگاشون کن
اصلا براشون مهم نیست
انگار عادیه براشون
داشتن همه تشویق میکردن که یکی رفت دم گوش همون مرده یچیزی بهشون گفت
معلوم بود خیلی تعجب کرده بود
- امم خب الان یه خبری بهم رسیده
انگار که امسال یه نفر دیگه هم به عنوان رییس انتخاب شده
و اونم گرل ایفام ها هستن
تشویقشون کنین
بورا:وااات این مارو داره میگه
نه بابا ما گرل نبودیم
یونا:پس عمع توییم اگه گرل نیستیم
هانا:اینجا چخبره
چرا ما از هیچی خبر نداریم
- لطفا یکدومتون بیایین صحبت کنین
مینجی:کدومتون میرین
هانا:بهتره خودت بری
مینجی:نه نمیشه
اون پسرا الان عصبانین یکی باید بره
فضا رو کنترل کنه
(همه دخترا یهو زل زدن به یونا)
یونا:چیه چرا اینجوری نگاه میکنین
بورا:تو برو
یونا:اونوقت چرا
بورا:من که اصلا نمیتونم
مینجی هم خیلی مهربونه نمیشه
هانا هم که اصا سابقش خرابه یهو میزنه جدو اباده همرو میاره جلو چشمشون
تو خونسردی خودت برو
یونا:هرجور میسنجم
خدایی راست میگین
بلند شدم و رفتم سمت مرده تا حرف بزنم همه هم دست میزدن
تهیونگم از اون طرف اومد سمت مرده
یکم چرت و پرت گفتم و خواستم برم که یهو تهیونگ یچیزی گفت
تهیونگ:چقدر پول خرج کردی
یونا:چی
تهیونگ:چقدر پول خرج کردی
یونا: اگه برا این داری میگی که ماهم مثل شما رییس شدیم باید بگم لازم نبود پولی خرج کنم
قبول شدن که کاری نداره
تهیونگ:ببین دختر جون
میدونی که رشوه دادن دردسر داره
یونا:تو به من اینو نگو
اگه رشوه نبود تویی هم الان اینجا وجود نداشتی که بخوای برام روزه بخونی
اینو گفتم و رفتم سمت دخترا
دیگه کم کم میخواستیم بریم اخه بعد سخنرانی کلی ادم هی باهامون حرف زدنو اینا ماهم خسته شده بودیم
تمام
پایان *◄থৣ پارت 1 💖থৣ►
خب بچه ها چطور بود
تازه این قسمت اوله
قراره کلی خفن ترم شه
لایکککککک کنینن
واقعا اگه دوست داشتین لایک کنین
اگه لایک نگیره
پارت بعدو نمینویسم چون فکر میکنم دوست نداشتین
راستی شخصیت کدوم دخترا جالب تر بود براتون؟
ناظر جان لطفا قبول کن
18 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
جرررر من شخصیتم شامل هرچی گفتی واسه دختراس😂😂 من ENFP ام البته گاهی هم INFP میشم چون این دوتا تایپ میان گران ۵۱٪ برونگرام ۴۹٪ درونگرا😂😂 برم بخونم تو بدبویز گفتی اومدم بخونم....
چه جالب😂
😂😂
من تازه پیداش کردم ،باحاله 🖤🤎
اصن محشر نبودا ، محشرررررررر بووود :))))
مرسیییییی😁🌹🌹
عالیییییییییییییییی♥♥♥ :))))) ولی حتما ادامه بده و یه سوال ژانرش عاشقانه هم داره؟
اره
معلومه عاشقانس
اوو خوبه خوبه بیشتر دلم خواست ادامه اشو بخونم :)))))