10 اسلاید صحیح/غلط توسط: افسون انتشار: 4 سال پیش 720 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم.بریم سراغ پارت بعدی.امیدوارم از این پارت هم خوشتون بیاد
انچه خواندید
دراکو:نظرت چیه بعد کلاسا بریم بیرون؟فقط من و تو؟
رز:حتما دراکو
اسنیپ:اینجا چه خبره؟
دراکو:هیچی قربان.
اسنیپ:امیدوارم دیگه شاهد همچین دعوا هایی نباشم
سدریک:البته پروفسور نگران نباشین
دراکو:سریع رفتم طرف سالن اجتماعات.یه یادداشت و کادویی رو که از قبل برای رز اماده کرده بودم رو گذاشتم تو کمدش.امیدوارم خوشحال بشه
قلبم تند تند میزنه.قبلا از اینکارا نکرده بودم.اولین باره که میخوام توجه کسی رو جلب کنم. اولین باره میخوام کسی عاشقم بشه.برای اولین باره که میخوام از لاکم بیام بیرون.و همشو مدیون رز هستم.🥺🥺
دراکو: رفتم بیرون روبه روی پنجره وایسادم هوا سرد بود.خیلی سرد.یهو یه چیز لطیفی رو رو شونم حس کردم.برگشتم. رز بود .
رز:هوا خیلی سرده دراکو .این کت رو بپوش.
دراکو:با لبخند کت رو ازش گرفتم و تشکر کردم. با خودم گفتم اولین باره کسی بهم اهمیت میده.داشتم اعتماد به نفس میگرفتم.بالاخره منم برای کسی مهم شدم.یه نگاهی به رز انداختم.مثل فرشته ها به اسمون زل زده بود.
دراکو:هوا خیلی سرد شده بیا برگردیم سالن اجتماعات
رز:باشه
رز:وقتی رفتیم سالن اجتماعات رفتم پیش کمدم.دیدم دراکو کنار شومینه نشسته و تو فکره. تا در کمدو باز کردم یه یادداشت و یه کادو پیدا کردم.یادداشت رو باز کردم.دستخط دراکو بود .دراکو نوشته بود :خیلی دوستت دارم رز.این کادو های کوچیک از طرف منه برای عشق اول و اخرم.
اروم گریم گرفت.دراکو چقدر احساساتیه.کادو رو باز کردم یه لباس بلند مخملی سبز تیره بود.عاشقش شدم. در همین حال دراکو گفت:از کادوت خوشت اومد؟
رز:گفتم ممنونم دراکو ولی نمیتونم ازت قبول کنم.
دراکو:چرا؟
رز:اخه خیلی گرونه
دراکو:تو لایق بهترین هایی رز .لطفا دل این عاشقو نشکن.
رز:زل زدم به اون چشای سبزش.چقدر زل زدن به این چشمارو دوس داشتم.خودمو تو چشاش غرق کردم.یهو دراکو گفت:راستی یه کادوی دیگه هم برات دارم چشماتو ببند
رز:چشمامو بستم
دراکو:تقلب نکنی ها
دراکو:وقتی بهش گفتم تقلب نکن رز خندش گرفت.مثل فرشته ها میخندید.گردنبندی رو که براش خریده بودم رو در اوردم و دور گردنش انداختم.
دراکو :حالا چشماتو باز کن
رز:وای چه گردنبند خوشگلی ممنونم دراکو
دراکو:اون خوشحال بود منم همینو میخواستم.رز یهو منو بغل کرد.
دراکو:رز میشه برای مراسم رقص همراهیم کنی؟تو جشن سال نو؟
رز:البته دراکو
دراکو:بابت همه چی ازت ممنونم رز
دراکو:درحالی که نوازشش میکردم گفتم ازت یه چیزی میخوام رز
رز:چی؟
دراکو:تو مراسم رقص این لباسا رو بپوش باشه؟
رز :باشه دراکو
دراکو:حالا برو حاضر شو تا باهم بریم بیرون
رز:باشه دراکو😍😍
رز:خب کجا بریم؟
دراکو:یه جای خوب سراغ دارم
رز:رفتیم هاگزمید.
رز:وای اینجا چقدر دوس داشتنیه
دراکو:هر لحظه بیشتر عاشقش میشدم.رز با کوچکترین چیز ها هم خیلی شاد میشد.دستشو گرفتم و رفتیم داخل.اما از شانس بد من هری و رون و هرمیون هم اونجا بودن.
رز:یهو همه پسرا(رون هری و دراکو)پا شدن تا برن چیزی سفارش بدن.هرمیون اومد طرفم و گفت:مراقب خودت باش شاگرد ممتاز😈😏
رز:منظورشو نفهمیدم.با اینکه ترجیح دادم اهمیتی ندم بازم نمیتونستم از فکر کردن بهش دست بردارم. با صدای دراکو به خودم اومدم و گفتم:بله دراکو؟
دراکو:خیلی تو خودت رفتی چیشده؟
رز :هی هیچی نشده
دراکو:قیافت چیز دیگه ایی میگه
رز:مهم نیست
دراکو صورتمو چرخوند و گفت:داری گریه میکنی؟
رز:نه
دراکو:بس کن رز.از گریه کردن دست بردار.
دراکو یه نگاهی به دور و بر انداخت و دید هرمیون داره میخنده.
گفت:کار اونه؟
رز:بعدا برات توضیح میدم باشه؟
دراکو:هر طور راحتی
دراکو:فهمیدم ناراحتی رز یه ربطی به هرمیون داره.به موقعش تلافی میکنم. اما الان باید رز رو خوشحال کنم.داشتم با رز حرف میزدم که دیدم پروفسور اسلاگهورن هم اینجاست .داشت با هری و هرمیون حرف میزد.انگار داشت دعوتشون میکرد.اومد طرف ما.
اسلاگهورن:سلام خانم رز
دراکو:سلام پروفسور
رز:سلام قربان.
اسلاگهورن:من داشتم چند تا شاگردای ممتاز رو دعوت میکردم به مهمونی شبونه.شما هم تشریف میارید خانم جوان؟
رز:باعث افتخارمه قربان.
اسلاگهورن:این عالیه.پس فردا شب منتظرتونم.
دراکو:بیا بریم رز.باهات کار دارم
رز:باشه دراکو
دراکو:حالا که قراره بری مهمونی پس باید یه لباس خیلی ناز بپوشی
رز:با دراکو رفتیم خرید .یه لباس سبز کوتاه ولی خیلی خوشگل خریدیم و یه جفت کفش سبز که توجه هر کسی رو جلب میکرد.
فروشنده:واقعا سلیقه ی خیلی خوبی دارید اقای مالفوی
دراکو:ممنونم اقا.
سر راه به لوسیوس مالفوی برخوردیم.
لوسیوس:دراکو؟
دراکو:پدر
رز:سلام
لوسیوس:این خانم جوان کی هستند؟
رز:من رز هستم قربان
دراکو:دوست صمیمی من و همین طور شاگرد ممتاز مدرسه
لوسیوس:از دیدنتو خوشحال شدم خانم رز .خیلی به هم میاید.
رز با خنده :ممنون قربان
لوسیوس:دراکو خیلی عوض شدی
دراکو خندید.
لوسیوس:راستی خانم جوان شما تو چه گروهی هستید؟
رز:اسلیترین قربان
لوسیوس:واقعا فوق العادست .خب من برم به کارام برسم و مزاحم شما دو تا جوون عاشق نشم.راستی خانم رز خوشحال میشم برای هفته ی دیگه شما رو به خونمون دعوت کنم.
دراکو:جدی میگید پدر؟
لوسیوس:البته.
رز:ممنونم اقای مالفوی.حتما مزاحمتون میشم
لوسیوس:پس تا هفته ی دیگه خداحافظ خانم جوان
رز:حالا نوبت منه دراکو.بزار منم برات لباس انتخاب کنم.
دراکو:باشه
رز:برای دراکو یه کت و شلوار خاکستری با کروات سبز و کفش های خاکستری خریدم.
فروشنده:واقعا خوش سلیقه اید خانم جوان
رز:ممنون اقا
دراکو:ممنون رز
رز:خواهش میکنم دراکو
وقتی داشتیم برمی گشتیم شب شده بود.چراغا روشن شده بودن ستاره ها معلوم بودن.تا رسیدن به قلعه قدم زدیم.وقتی رسیدیم مدرسه دست همو گرفتیم و رفتیم روی برج وایسادیم.
یهو با صدای پروفسور اسنیپ به خودمون اومدیم.
اسنیپ:واقعا به هم میاید.
رز:من سرخ سرخ شده بودم.
اسنیپ:دراکو
دراکو:بله قربان؟
اسنیپ:لازمه باهات صحبتی داشته باشم مالفوی
دراکو:حتما قربان .الان میام دفترتون
دراکو:با رفتن اسنیپ نگرانی رو تو چشمای رز دیدم.گفتم:نگران نباش زود میام پیشت
رز:باشه دراکو
دراکو:وقتی تو راه دفتر پروفسور اسنیپ بودم موضوع رو حدس زدم.احتمالا میخواست راجب ارباب تاریکی باهام حرف بزنه.
رسیدم دفتر .در زدم
اسنیپ:بیا تو
دراکو:راجب چی میخواستید باهام حرف بزنید قربان؟
اسنیپ:وقتشه که رز رو هم بیاری تو گروه مرگخواران
دراکو:نمیتونم.اون یه فرشتست نه یه شیطان
اسنیپ:عشق چشماتو کور کرده دراکو.این دختره باید به ارباب ملحق بشه.به طور غیر مستقیم اونو جذبش کن.
دراکو:ولی
اسنیپ:ولی نداریم دراکو.میدونی با این کار چقدر پیش ارباب برای خودت ارزش و احترام میخری؟
دراکو:سعیمو میکنم قربان
اسنیپ:اگه نتونستی جذبش کنی من وارد عمل میشم اما مطمئن باش که با اتفاقات شیرینی همراه نخواهد بود.
دراکو:خدا حافظ قربان
اسنیپ:این دختره چشماشو کور کرده باید خودم انجامش بدم
دراکو:رز😣😭🥺
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
داستانت عالیه عزیزم لازم نیست به اجبار به کسی گوش کنی هرچی الهام میگیری رو بنویس مهم نیست خوب باشه یا بد مهم اینه تو از الهامات کمک گرفتی اما مطمئنم داستانه تو اگه همینطور بدون حرفه کسی ادامه بدیم عالی میشه مثل همین الان عزیزم😻😻
خیلی عالی بود همین جوری ادامه بده👌🎉✨
منتظر پارت های بعد هستم 👻
البته منظورم این نیست که عشق رو بردار اتفاقا زیادترشم کن منظورم اینکه دل و قلوه دادن و گرفتنش و صحنه های ابکیش رو کم کن اینجوری داستانت عالی تر میشه .
عالییی ولی یه مشکلی داشت اونم این بود رز یه شخصیت خیلی لوسه و با هر حرفی ناراحت میشه و گریه میکنه و همینطور لوسیوس مالفوی از ماگل زاده ها بدش میاد و اینکه خانواده دراکو خیلی زود به تفاهم رسیدن یکم مشکله برا داستان . و یا اینکه شخصیت هرماینی و هری و رون شرور کشیده شدن یکم بد بود ولی خب یجوریهم این شخصیت به هرماینی میومد البته نه این که بگم شروره ولی یکم نسبت به برترش حسوده . در کل قشنگ بود و سعی این اشکالات رو برداری و بیشتر روی ولدمورت اینجور اتفاقات تمرکز کنی تا مسائل جزیی و عشقی کم اهمیت .