معرفی چشمان دریا🌊موهای خورشید🌅

خب میخوام یه رمان جدید بنویسم به اسم چشمان دریا🌊موهای خورشید🌅 که میراکسیه ولی توش معجزه گر اینا نداریم. عکس هر پارت با پاز بعدی متفاوته. درباره ی اینکه شرایط داره یا نه نمد (😐😐😂😂😂) فقط دوستان لطفا حمایت کنید سعی میکنم زود زود پارت بدم ولی شما هم حمایت کنید از داستان. مرسی 💖💖💖💖 لطفا هر موقع هم ایرادی دیدین اطلاع بدین ممنون میشم 😊

سلام من مرینت ویلسون هستم. دختر صاحب بزرگترین کمپانی فیلم سازی و طراحی کل پاریس. ۲۱ سالمه و خودم خواننده ی شرکت آگرستم و تازه کارم و شروع کردم. مادر من آنا سابین ویلسون الان ۱۳ ساله که ت.و.ف کرده (منتشر پلییز) و من یک نامادری دارم که خودش یه دختر هم سن من داره. اسم خودش ویونا و اسم دخترش لایلاعه. من ساز ویولون میزنم ولی از بچگی به پیانو هم علاقه داشتم. اولین بار تو ۱۵ سالگی توی یه تئاتر ه.ن.ا.ق.ش.ا.ع توی مدرسه آواز خوندم و از اونجا شغل آینده ام رو پیدا کردم. اما زندگی پستی بلندی های زیادی. من یک خواهر ناتنی دیگه هم به اسم ویولت دارم.

سلام ! من ادرین آگرستم ! پسر یکی از صمیمیترین خونواده های پاریس! من با پدرم گابریل آگرست مادرم امیلی آگرست خواهر ۱۸ سالم جولیتا آگرست و دو برادر ۱۳ و ۱۴ سالم ، اِدرِِن و آدِن زندگی میکنم. ۲۳ سالمه از خواننده های شرکت طراحی پدرم و مادرم هستم. من از بچگی پیانو زدن و یاد گرفتم. دوستای زیادی دارم. اما با یک اتفاق کل زندگی من تغییر میکنه. . .

سلام من آلیا سزار هستم ! دختر ۲۲ ساله ی یه مادر و پدر که با هم رستوران دارن. و البته خواهر ۳ نفر. خواهر اولم ۲۰ سالشه. مامانم برام تعریف کرده وقتی بچه بودم همیشه دلم یه هم بازی میخواست از همون وقتی که یاد گرفتم حرف بزنم و اونا از پرورشگاه کاگامی رو اوردن خونه. یه دختر با موهای آبی تیره و چشمای عسلی که اونقدر زیبا ان که میشه مزه عسل و از تو چشماش حس کرد. و البته ماردا و کارما رو هم نباید فراموش کرد دو قلو های ۷ ساله ی من و کاگامی. گرچه همیشه همه چی اونقدرام راحت نبوده ولی مرینت! اون همیشه پیشم بود و با اینکه من از اون بزرگترم اون بهترین دوستمه! کسی که همیشه براش نگرانم . . .

هایییییی من کاگامی سزار هستم ! کسی که از بچگی با عجیب ترین و باحال ترین خواهر دنیا بزرگ شده. من میدونم که خواهر واقعی آلیا نیستم ولی اون و دوستش مرینت و ماردا و کارما همیشه برا من مثل خونواده ی واقعی بودن. من مدل کمپانی های آگرست و ویلسون هستم. اونجا جایی بود که اولین بار با مرینت آشنا شدم. صدای موسیقی کل سالن و پرکرده بود و وقتی به سالن نمایش نزدیک میشه صدا هم بهت نزدیک تر میشه. اونجا من برای اولین بار صدای بهشت و شنیدم. . .

سلاااااااااااااااااااااااام من کلویی رزم! تک فرزند ۲۱ ساله ی یه مادر تنها. البته دعوا های مامان و بابا صد در صد به ق.ا.ل.ت ختم میشدن ولی این مهم نبود چون مهم اینه که بابا خوبه و البته نمیتونمم نگم که هر روز میبینمش! عجیب اینه که مامان و بابا بعد از ق.ا.ل.ت خیلی با هم خوب شدن! شایدم به خاطر منه. من تو کمپانی آگرست طراح لباس خواننده های معروف هستم. گرچه خودم مدلینگ و بیشتر دوست دارم! ولی دلم میخواد ارزوی مادرم و برآورده کنم و البته خودمم از طراحی بدم نمیاد.

های گایز! من لایلا ویلسون هستم. احتمالا اسم من و شنیدین. من از دانشجو های مدلینگ هستم البته این پدر و مادرم هستن که نمیزارن من کار کنم. (دروغ میگه اصلا پاس نشده تا الان تستا رو) من ۲۱ سالمه و همین دیگه برید بیرون من کلی کار دارم. (😐)

سلام من لوکا کافین هستم. من با خواهر کوچیکترم جولیکا زندگی میکنم. من تو کمپانی آگرست برای بخش موسیقی کار میکنم آهنگسازم و البته گیتاریستم. معمولا هر روز آدمای زیادی تو کمپانی میان و میرن ولی یکیشون هست که با بقیه متفاوته اسمش و نمیدونم ولی میدونم موهاش مثل آسمون شبه و چشماش مثل موج های دریاعه آروم که محو میشی ولی اونقدر خطرناک که میتونه تو یه لحظه چشمات و از دنیا ببنده این حس چقدر عجیبه. . .

و سلام بچه ها کاربر ☆Anahita☆ هستم نویسنده ی داستان دوستان باز هم خواهش میکنم که اگر نظری داشتید حتما بگید من واقعا ناراحت نمیشم حتی خوشحال هم میشم و لطفا دنبال کنید داستان رو و حمایت کنید و اینکه اسلاید های بعد اضافه. اگر اون کامنتم بزارید اون پایین ممنون میشم 😅😅😅😅

......

......

.......

......