چیزی ندارم بگم
ل: سرم خیلی درد میکرد بلند شدم دیدم یه جای بزرگ هست که من وسطش توی یک سلول هستم دنبال کت گشتم که دیدم اون خوابه ( لیدی جونم اون بیهوشه خواب نیس 😊 ل : اها وایسا چیییییییی)
ل : رفتم کنار کت و تکونش دادم که چشاشو باز کنه اما نکرد .
گریه کردم و التماس میکردم که چشاشو باز کنه
ک: صداهایی میشنیدم اما نمیتونستم کاری کنم دقت کردم واییی صدای باگابوعه داره التماس میکنه پاشم .... وایسا من مردم ؟ نه با با یکی منو بیهوش کرد ام وایسا حالا لیدی چی میشه ؟ باید بیدار شم . 😵💫
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ممنونم
عالی بود(((: