4 اسلاید صحیح/غلط توسط: ایسگا😐🌙 انتشار: 2 سال پیش 65 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام:) روزتون خوش باشه.... امیدوارم امتحانات زیادی بهتون فشا.ر نیورده باشه 😂 این یه متن خیلییییی ساده است که بازم خودم نوشتم:) یکم گریه ایی ولی خوب خودم دوستش دارم 🥀خو دیگه حرف زدن بسه و برید بخونید:)
رز خاردار!
اطرافم رو با دقت نگاه کردم، تا چشم کار میکرد رز های خاردار اطرافم را همانند قفسی پر کرده بود. من ، مثل پرنده ایی که در دام افتاده هیچ راه فراری و ندارد قلبم تند تند میزد و حس میکردم نفس هایم دارد بند میاید. راه تنفسیم بسته شده بود و نمیتونستم درست نفس بکشم و قفسهی سینه ام با شدتت زیادی بالا و پایین میرفت.
دور خودم میچرخیدم تا راه فراری بیابم ولی رز های سرخ خونی بود که راه مرا سد کرده بود. حراس تمام وجودم رو مثل موجودی سیاه فرا گرفته بود.
نمیخواستم اینجا بمونم میخواستم فرار کنم و بدوم و نگران پاهای زخمیم نباشم ولی بوته های رز سرخ زیادی بلند بود. تمام رز های قرمز رنگ که همانند خونی هست که گل های رز معصوم را نقاشی کرده، من از تموم رز های معصومی که حالا اصلا معصوم نیستند منتفرم!
چون تو روزی به من گل رز سرخ میدادی و وقتی از تو پرسیدم چرا گل های دیگهایی به من نمیدی؟ جواب دادی: «رز سرخ مثل تو است! مثل ل... ب هات! مثل تمام وجودتت ! »
اینک من از رز های سرخ متنفرم چون مرا به یاد تو میندازد، از تمام چیز هایی که من را به یاد تو بیندازد تنفر دارم!
ایستادم و سعی در مهار اشک های بیشمارم داشتم، گل های خاردار کمی کنار رفتند و دویدم ولی یکی از شاخه های بوته راهم را سد کرد . در حال تلاش کردن برای رهایی بودم که تو ... صورت تو ...باعث بیشتر دست و پا زدنم شد .
لبخند از روی چهرهی زییایت پاک نمیشد و دلم اغوشت.... عطر موهایت.... چشم های درشتت ....را طلب میکرد.
دست هایم زخمی و قطره قطره های خون سرخ روی زمین می ریختند ولی من تنها تو را می خواستم! اشک هایم روان شده بود و صدایت گوش هایم را نوازش کرد «هیچوقت نذار جلوی بقیه اشک هات بریزه و همیشه بیا پیش خودم اونوقت خودم دونه دونه اشک هایت را با انگشت هایم میگیرم !»
خودتت گفتی اشک هایم را با انگشت هایت میگیری ولی چرا اکنون فاصله میان ما هر لحظه دارد بیشتر و بیشتر میشود؟ چرا ازم دور میشی و با لبخند بهم خیره شدی؟
نه.... نه امکان نداره تو داری ازم دور میشی!!دست های زخمی و خسته ام رو بالا بردم و اهمیتی به خونی و کثیف بودنش ندادم و اشک هایم را محکم پس زده ام چون باعث تار شدن دیدم میشد.
با صدای لرزون و بغض دارم فریاد سر دادم :ازتون متنفرم گل های سرخ!!! شما ازم گرفتیدش!!
رفته بودی! گل های رز خاردار تو را از من گرفتند! فریاد های بلندم و گریه های بلندم دل اسمان را شکست و قطره قطره های باران شروع به باریدن کرد.
مشت های خونین و زخمیم رو به سینه ام میکوبیدم و فریاد میزدم :از تو.... گل های رز خاردار سرخ.... باران.... اسمان..... خون..... نفس کشیدن.... متنفرمممم! نفس کشیدن بدون تو چه معنی داره؟؟؟ ها؟؟؟ .... جواب بده لعنتی؟ رفتی و منو تنها گذاشتی! کسی نیست تا نوازشم کنه.... کسی نیست اشک هام رو با انگشتش بگیره.... کسی نیست تو اغوشش گریه کنم..... من هر روز دلم برات تنگه.... میخوام مثل دود و غبار محو شم و نباشم اینجا....
"چشم هایش به سوزش افتاده بود و دست هایش میلرزید، نفس نفس میزد ، جونی نداشت و پلک هایش طلب و خواستار ارامش بودند . کف زمین خیس و گلی دراز کشید و زمزمهی ارامش را به گوش اسمان سپرد :دوستت دارم و ازت متنفرم!
و بلاخره به ارامشی بیکران رسید! "
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
سلام خوفی دارلینگ؟
میشه اگه تست هارو بررسی کردی تست «معرفی داستان:)» رو منتشر کنی؟
خیلی وقته توی بررسیه
میسی
مایل به پین؟
تصور کردم این متنو
عالی بود