بچه ها ببخشید نمیتونم زیاد داستان رو ادامه بدم چون خیلی سرم شلوغه و درسام هم زیاد شده 😭🙏🏻 بریم برای پارت دوم 🥰
فلش بک از ۱ ماه قبل به زمان حال :
الان ۱ ماه شده که من و امیلی کارآموز بیگ هیت هستیم و همه چیز داره خوب پیش میره با اینکه سرم خیلی شلوغه و هم باید به درسام برسم و هم به تمرین هایم ، ولی بازم از زندگی جدیدم راضیم . فقط از ویلیام میترسم که یه وقت سر و کلش پیدا نشه
الانم دیگه نباید فکرش رو کنم و باید بخوابم چون فردا کلی کار داریم 🥱
فردا صبح : ویو ا/ت :
بازم داشتم همون خواب رو میدیدم .
واس نه ، نه ... ن...ه ... نهههههههههه!
یهو از خواب پریدم . نمیدونم کی فراموشش میکنم ، از اون قضیه دوسال میگذره ولی هنوز نتونستم باهاش کنار بیام . تو فکر بودم که یهو گوشیم زنگ خورد . جواب دادم مدیر برنامتون بود و بهم خبر داد که امروز یه جلسه با تمام گروه های معروف کمپانی
( بی تی اس ، تی اکس تی و ... ) ، رئیس ، اسپانسر ها ، معلم های رپ و ووکال و دنس و ... هم حضور دارند .
ازش پرسیدم که چرا جلسه برگزار میشه ولی بهم جواب نداد و قطع کرد .
تعجب کردم و گوشیم رو گذاشتم کنار به ساعت نگاه کردم ساعت۳صبح بود.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
داستان رو دوست ندارید که کامنت نمیزارید ؟ 🥺