های گایز🐍💚 داستان«ملکه ی اسلایدرین🐍»قسمت8{قسمت پایانی}🐍💚 من به دلیل اینکه ولدرموت را از داستان حذف کردم این قسمت نام دارد{پایان هاگوارتز}🐍💚
آخرین سال هاگوارتز بود.هشتمین سال.رفتم که سوار قطار شوم که دراکو دیدم.پریدم بـ*.غـ*.لـ*.شـ*.
و باهم سوار قطار شدیم.رسیدیم هاگوارتز.سر میز ها نشستیم.لالیندا را دیدم که داره با یک دختره تازه وارد گیریفیندوری حرف میزنه،رفتم جلو و گفتم{به به لالیندا خانم!داری با تازه واردای هاگوارتز دوست میشی؟!راستی حواسم نبود مثل خودت یک گیریفیندوری هست!گیریفیندوری ا*.حـ*.مـ*.قـ*.برو واسه خودت دوست پیدا کن!}لالیندا اخم کرد و دختر تازه وارد یکهو پاشد و گفت:{واقعا که تو نمیتونی راجع به ما اینطوری حرف بزنی!گروه من خیلی هم خوبه!}یکهو چوبدستیمو در آوردم و با طلسم پرت شدن پرت کردم اونور و ز.د.م.ش،زخم شده بود و گفتم:{اوه اوه جوجه کوچولو عمرا بتونی منو شکست بدی حالا برو!}و رفتم.داشت گریه میکرد،پیش دراکو نشسته بودم و بهش گفتم:{حسابشو گذاشتم کف دستش!}و خندیدیم.فردا شد و همه ی پروفسور ها آمدند و گفتند:{توجه!توجه!امتحان دانش آموزان هاگوارتز از امروز شروع میشه،هرکسی که نمره اش ۱۳ بشود رد میشه و کسی که ۱۴ به بالا بشه قبول میشود،نمره ی ۲٠ بهترین نمره میباشد،امتحان، معجون سازی،گیاه شناسی،تاریخ جادو،پرواز جادو و افسون ها.با تشکر}.رفتم جلو لالیندا و گفتم:{لالیندا مطمئنم که نمره ات پایین ۱۳ میشه و قبول نمیشی؟!}و منو دراکو خندیدیم.لالیندا گفت:{چیه چون خودت اصیل زاده ای بهترین جادوگری میخوای پز بدی؟!}با تشر گفتم:{همیشه اصیل زاده ها برترین هستند نه دورگه ها و ماگل ها!}هرمایینی که ماگل بود ناراحت شد و لالیندا که دورگه بود هم اخم کرد.🐍
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
ایزی ایزی تامامام تامامام....
لطفا منو آنقدر خنگ فرض نکن اددددریاناااااا
(کوجی؟)