6 اسلاید صحیح/غلط توسط: DEKU انتشار: 2 سال پیش 66 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام پارت قبل رو فقط یک یا دو نفر پسندیده بودند و امیدوارم از پارت ۲ خوشتون بیاد ❤️💜🖤💜❤️
سلام آمدم پا پارت دو لذت ببرید 💚💜🖤💜💚😎
از خواب بیدار شدم صدای بسته شدن در اومد فهمیدم وی بود بلند شدم رفتم حموم تو کل زمان حموم رفتم وی تو ذهنم بود به چیز دیگه ای فکر نمیکردم از حموم اومدم وی روی تخت دراز کشیده بود پتو رو روی صورتش کشیده بود U/N:فک کردم متکا بود نشستم روش یه دفعه وی با چهار ی تعجبت آمیزی نگاهم کرد نزدیکم شد خجالت میکشیدم خنگیده بودم نمیتونستم بلند شم حس میکردم لباس تنش نیست وای نه درست کس میکردم وی:خب الان چیکار کنیم
یهو PDNim وارد شد گفتش من مزاحم نمیشم شما به کارتون برسید
وی: اره برو
وای نه
یهو دستم رو کشیدم افتادم روش نه نه صورتشو داره نزدیکم میاره خدایا مگه من چیکارت کردم آنقدر حرسم میدی
یهو در باز شد بچه ها با یه کیک اومدن عرررررر امروز تولد وی هست خدایا خیلی ممنون نجاتم دادی
بچه ها گفتن پاشید پاشید جلوی ما اینکارارو نکنید وقتی تنها شدید انجام بدید (مغز خلاق) منم با حوله بودم بچه ها زل زده بودن به من فرار کردم سمت حموم اتاق تهیونگ، وی اومد داخل گفتم چرا اومدی توی اتاق گفتش اینجاحمومه اتاق منع گفتم باشه من میرم گفتش وایسا اونجا نتونستیم انجام بدیم گفتم چی بعدش یهو حولم رو در آورد بعدش......
ترسیده بودم قرمز شدم
بعدش از حموم در اومدیم
بچه ها دم در حموم داشتن ما رو نگاه میکردن نه وای دویدم سمت دستشویی لباسام هم بردم بچه ها بلند میخندیدن
لباسام رو پوشیدم اومدم داشتن برای تهیونگ آهنگ تولدت مبارک رو میخوندن که یهو پام لیز خورد افتادم زمین دیگه بعدش هیچی رو نفهمیدم وقتی چشمام باز شد تهیونگ رو دیدم که داشت مثل ابر بهاری گریه میکرد
وقتی بیدار شدم دیدم تهیونگ داشت گریه میکرد و سه سرفه الکی کردم که یه دفعه وی اومد و شروع کرد به بوسیدنم و منم بی اهمیت به زمان و مکان حتی اینکه کسی نگاهمون کنه چشمامو بستم و ...
وقتی چشمامو باز کردم دیدم دکترا پشت سر تهیونگ بودن و بقیه اعضا هم اون طرف تر و من هم از شدت خجالت و هنگیدگی یکی زدم تو صورت تهیونگ و گفتم چیکار میکنی و دکترا در رفتن و جین هم زود زد زیر خنده های شیشه پاک کنی و حتی بلند تر از قبل تهیونگ هم سرشو گذاشته بود رو تخت و منم داد زدم:برید بیرون و دکترا اومدن و بیرونشون کردن و منم خواستم بدونم که چی تنمه و دیدم لباسام تنمه و گفتم ( با صدای جیغ مانند) هه😳و دستمو گرفتم دهنم و دکتر سرم رو بهم زد و منم جیغ زدم راستشو بگم تاحالا سرم نزده بودم و میترسیدم یهو تهیونگ بدو بدو اون و گفت چی شد و نمیدونم کی بود یقه تهیونگ رو گرف و رفتن (من ماندم تنهای تنهااااااا نویسنده: خفه خدایا من بگیرم این دختره رو بکشم اینقدر شعر میگه +چیکار داری به من نویسنده:میخوای همین الان بگم سرم اشتباهی بوده سم بهت تزریق کردن تو مردی +نه قربونت برم )(تهیونگ) داشتم تو دلم میگفتم و همزمان لب زنی میکردم خدایا چی کار کردم وقتی هنوز به دختره اعتراف نکردم چرا بوسیدمششش نهههههه و جیمین گفت :چیزی گفتی من :ها ... نه
بعد نیم ساعت ا.ت اومد بیرون و با احتیاط داشت بیرون رو دید میزد که من سرمو کج کردم و نگاهش کردم و اونم جهتشودعوض کردم دوید توی اتاق حراست و منم دویدم توی اتاق حراست و دیدم ا.ت داره به نگهبانا توضیح میداد که من اون رو اذیت میکنم که اون ازم پرسیدن : آقای تهیونگ ایشون درست میگن منم گفتم :نه آقا ایشون شوخی میکنن در اصل اون دوست دختر من هستن و چهره ا.ت :😳😳و من :😁 منم دستشو گرفتم بردمش بیرون و چسبوندمش به دیوار و گفتم:هیچ فکر کردی داری چیکار میکنی گفت: ببخشید _برای چی اونطوری گفتی ؟+ترسیده بودم _از کی؟ +از ... از... _ از؟ + ازتو _ چی...من؟مگه من چیکارت کردم ؟😂+ 😒 _ بریدم دیگه +راستی چرا گفتی من دوست دخترتم _😅همینجوری بریم ؟ و رفتیم گذا بقولیم من کیکو داده بودم به کار کنایه اونجا تا بزارن توی یخچال (ا.ت) رفتیم یه رستوران نزدیک و کیمچی و نودل سفارش دادیم همون جا هم یه تولد خفن برای تهیونگ گرفتن من رفتم دستشویی (تهیونگ) _بچها! بقیه :ها _دقیقا ده روز دیگه تولد ا.ته بقیه :آها _ یعنی نمیخواد براش تولد بگیریم (علامت بقیه اعضا@) @خودت میدونی و ا.ت اومد و ....................
دوباره یاع😁😁😁 حال میده توی جاهای حساس کات میکنیا حال رمان نویسا رو دارم درک میکنم
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)