ی لباس قشنگ پوشیدم(اسلاید)و رفتم پایین صبحانه بخورم.با دیدن پنکیک روی میز چشام برق زد.خیلی گشنم بود ولی خوب اونا که غریبه نبودن پس با خیال راحت شروع به جا دادن پنکیک ها تو دهان زیبایم کردم.صدای خنده آدرین بلند شد.مری:خو گشنمه آدری.املی:بخور عزیزم نوش جونت.خوردیم و آدرین رفت وسایلش رو جمع کنه.شیطونیم گل کرد.که رو من آب سرد خالی میکنی👿رفتم ۲ تا آب پرتقال آماده کردم و تو یکی خیلی کم در حدی که کف نکنه مایع ریختم👿
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)