
(خلاصه پارت قبل : مری خانم موفق میشه وادرینو برمیداره و میندازه تو هواکش که فرار کنن و الان در حال فرارن 😐)آدرین: مرینت چت شده ....بیا اینم ماله تو مرینت : نمی خوام و بلند شدم و حرکت کردم آدرین: مری....مرینت : فقط بیا بریم .........آدرین: به جذابیتم فکر می کنی مرینت : پوفففف چه حرفا آدرین: میدونی که دروغ کار بدیه خانم مری مرینت : بس کن آدرین: سرخ شدی مرینت :ن ....نه چی داری میگی تو تازشم اینجا که تاریکه تو از کجا قیافمو می بینی پی چرندیات نگو آدرین: چرندیات ههه این حش ششممه مرینت : پس حست اشتباه کرده آدرین: ولی داشتی فکر می کردی مرینت :نخیر قیافتم شبیه وزغه آدرین: آره چون ما هم نوعی مرینت : نوچ نوچ تو شانسی از میون انسانا وزغ در اومدی .......... بعد یه مدتی زانو هام دیگه جون نداشت آدرین: چی شد مرینت : زانوم درد می کنه آدرین: مثله اینکه به انتهای راه رسیدیم مرینت : امیدوارم اینطوری باشه وگرنه با پام می زنمت آدرین : نه دارم درست می گم مرینت : ارهههه موفق شدیم و سعی کردم خودمو به در برسونم و در هواکش رو برداشتم .....ارههههه موفق شدیم که در هواکش از دستم در رفت .......
مرینت : که در هواکش از دستم در رفت و افتاد پایین یک صدای بلندی داد آدرین: چیو ول کردی افتاد مرینت : در هواکش 😅😁 آدرین:عجله کن ممکنه فهمیده باشن .......به چی زل میزنی مرینت : ه ....هیچی و نگاهمو اونور انداختم آدرین: خب بپر دیگه مرینت : ب...باشه و نگاهی به پایین انداختم اما ارتفاع خیلی بلند بود و به عقب افتادم و باعت شدم صدای فلزی هواکش در اد ...چون رو آرنج دستم افتادم داشت می سوخت ....ایییی ....ادرین: چرا نپریدی ؟ مرینت :میدونی چیه تو اول بپر آدرین: باشه مرینت : اما آروم بپر آدرین : سیعمو می کنم و پریدم مرینت : جوری پرید که انگار کسی بهش نگفته بود ساکت خب حالا نوبت خودمه و سرمو عین موش بیرون بردم و پایین رو نگاه کردم.......آب دهنمو قورت دادم بسم الله و پریدم ......وای چقدر بی صدا بود ....هههه آدرین خان یاد بگیر ادرین:من چیو یاد بگیرم وقتی رو من پریدی و الان رو کمرمی 🤨 مرینت : نگاهی به پایین انداختم وای گند زدی مری و سریع از روی بدبخت پاشدم و با یه ببخشید کوتاه سکوتی حکم فرما شد که آدرین سکوت رو با آه و ناله شکست و گفتم: خوبی آدرین: به نظرت آخه الان من خوبم بو این وضعیت مرینت : وای ببخشید ...خیلی درد می کنه آدرین: خواستم بگم آره که دوباره قلبم رو به چنگ آورد و اون رو از آن خودش کرد به صورت پریشانش خیره شدم که با نگرانی خیرم بود و با ترس و استرس منتظر جوابمو خودمو جدی عین یه مری کردم و گفتم : من خوبم 🤓😼 مرینت :قیافش خیلی باحال بود اون لحطه و نتونستم جلو خودمو بگیرم و خندم گرفت ....
آدرین: یهو مرینت خندید ......وا این چش شد یهو زورم گرفت و گفتم : خیر سرت کمرمو داغون کردی حالا داری می خندی واقعا که😑😐 مرینت :آخه کی همچین قیافه ای رو می گیره خیلی خنده دار بود و اداش رو در آوردم و دوباره خندیدم آدرین:ببخشیدا تا چند لحظه پیش نگرانم بودی حالا داری مسخرم می کنی مرینت : با این حرف آدرین خان دیگه دلیلی واسه خنده مغزم پیدا نکرد و گفتم:وا خب دو دیقه بزار بخندم دیگه از موقعی که گیر افتادی نگرانت بودم و اومدم تورو نجات دادم و نزدیک بود زندگی خودمم به باد بره آدرین: اینطور که تو میگی کوه اورست رو رفتی و اومدی تا منو نجات بدی مرینت : رو پنجه پام وایستادم تا خودمو هم قدش کنم اما خب بار اون ازم بلند تر بود نفس های گرمش به صورتم کوبیده می شد و گفتم : خب تقریبا بله آدرین: پس چرا نجاتم دادی اگه الان می خوای سرش برام منت بزاری مرینت : من منت نمی زارم آدرین: پس این الان چیه منت گذاشتنه دیگه بعدشم من که برات مهم نبودم پس چرا الان هستم مرینت : بیا بریم که دستی رو شونم حس کردم آدرین: چرا ؟ مرینت : دستشو پس زدم و گفتم : بیا بریم آدرین: تا وقتی جوابو بهم نگی از این جا نمیرم مرینت : یخ میزنیا اینجا خیلی سرده مثل سردخونست بیا از اینجا بریم آدرین: نوچ مرینت : آدرین لوس نشو .....لطفا تروخدا به حرفم گرش بده .....ولی انگار ننگار و داد زدم : ادریننننننن که صدام کل سالن رو برداشت و یهو در کوبیده شد و دستام سفت و محکم گرفته شد .....ولم کنین آدرین کمک .....وای خیلی سفت گرفته بودن
مرینت :نمی تونستم آدرین رو تو اون همه مه پیدا کنم چطور متوجه نشدم که ما اینجا هنوز تو ساختمونیم ....متاسفم آدرین سرم پایین بود نمی تونستم دیگه خودم باور کنم فرار دستمم نمی تونستم تکون بدم و چشمامو بستم که یهو صدای آژیر در اومد و سرمو بالا گرفتم ......نیروهای پلیس از راه رسیدن و همهمه بزرگی به پا شد .....خودمو به سمت آدرین با دستام کشیدم و رفتم پیشش آدرین: مرینت حالت خوبه مرینت : آره من خوبم آدرین: ببخشید که انقدر لوس بازی در آوردم مرینت : الان وقت این حرفا نیست عجله کن و باهم به سمت پله های اضطراری رفتیم که یهو وسط پله ها پام لیز خورد .......( و تمام شد 😅 آخ دستم خسته شد بمولا😐 ناظر جان من منتشر کن 🥺😘لطفا😊 منتشر کردی بگو برات ۱۰۰۰ امتیاز بزنم خب 😁 برای پارت بعد ۱۰ لایک ۱۰ کامنت و ۲۰ بازدید می خوام 😐)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کیا میخوان هفته ای 1000 امتیاز بگیرن؟
کیا میخوان امتیاز روزانه بگیرن؟
کیا سفارش عکس دارن؟(شامل عکس های متنوع)
کیا وام میخوان؟(امتیاز)
کیا میخوان جایزه بگیرن؟
نظرسنجی اخرم(پلیززززززز)
من عاشق داستانت شدم. بازم بذار.
عالیییی:)🌹
یعنی چی ک پاش لیز خورد؟😐 چرااا انقد دست و پا چلفتیهههههه
بچم عاشق شده 🗿😂
مرینت دیگه مرینت 😂
مرینت من دست پ چلفتی ماله تو مستقله 😂البته ماله تورم دست و پاچلفتیه که با حوله حموم جلو آدرین احضار می گردن 😂👀خب نتیجه : مرینت کلا دست و پا چلفتیه 😂😐🤲
اینوووو حق گفتی😂
کلا دست و پاچلفیتههه
😂😂😂😂
عالییی
مرسی
عالیی
مرسی
عالیییییییییییییییییی
ممنون
عالیییییییی بعدییییییییی
مرسی
سو پرفکت🙂🙂🙂🙂🙂
تنکیو 🙂
داستانت عالی بود اولین لایک و کامنت و بازدید
مرسی 🙂
وای تورم طرفدار ونزدی هستی منم هستم سریالش خیلی باحاله 😄🙂😏
اره
پین؟؟؟؟