Roh mafiyaii s1p11🎧🌑

اوفففففف بالاخره امتحانا تموم شد

یهو دیدم رو هوام و فهمیدم دارم از ارتفاع زیاد میوفتم که... عه نیوفتادم که 🖤میخواستی بیوفتی همون لحظه متوجه شدم مری گرفتدم و این جمله رو بلند گفتم که منو انداخت 💚اخ چته 🖤مگه نمیخواستی بیوفتی 💚فقط انتظار داشتم بلندم کرد 🖤پس این باشه درس عبرت که فکراتو بلند نگی چون من خوشم نمیاد 💚چشم 🖤الانم بالا نرو خودم میرم 💚بازم چشم وسایلو دادم دستش که رفت بالا و اومد 💚تموم شد؟ 🖤خیلی تاثیر گذار بود(وای گند اینو دراوردیم😂😂😂) 💚😐😐🖤خیلی خب ولی نگاه کن این سالن به این بزرگی مونده پوفی کشیدمو گفتم💚بریم شروع کنیم؟ 🖤بریم (پرش زمانی) «سعید دادا بریم؟زده بارون به اون صورت ماهت اهااااا چیه شما منو چیکار دارین برین اسلاید بعد»

بعد یه عالمه اینور و اونور کردن کار سالن تموم شد و همه چیز عالیه 🖤اصن من قهر 💚ها؟چرا؟ 🖤بازم فکرتو بلند گفتی 💚ای بابا قهر نکن دیگه من خوب ناز کشیدن بلد نیستم 🖤اوم بزار ببینم باشه دلم برات سوخت 💚خدا رو شکر 🖤الی اون هدفنمو بیار 🧡باشه از زبان مری:🖤دیدم ادرین داره بادقت هدفونمو نگاه میکنه 💚هدفون توئه 🖤اره 💚قشنگه خودت اینجوریش کردی؟ 🖤مرسی و اره واسه همرو من کردم 💚منو نینو هم داریم میتونی واسه مارو هم اینجوری کنی؟ 🖤اوهوم ولی...

اول باید علایقتو بفهمم 💚بزار من &قشاع& رنگ سرمه ای ام و توسی و نهنگ ها و کیوی و گوجه سبز «آلوچه» از اینای اسیایی که خیلی ترشن 🖤منم &قشاع& کیوی ام 💚واقعا 🖤اره &نووید&شم اینا اینجا هم شکلشو کشیدم«بچه ها هدفونش مشکیه با کاغذ علایقشو کشیده و بریده و بهش چسبونده اگه تونطتم تو پارت بعدی یه عکس ازش میزارم» 💚بقیه هم یادم بیاد بهت میگم 🖤باشه راستی نینو تو چی؟ 💙من رنگ سبز و خیار و لاکپشت و... نتونست ادامه حرفشو بزنه چون گوشیش زنگ خورد 💙یه لحظه بله؟ _... 💙به به اقای محترم کم پیدایی _... 💙خودتی یه بارم عین ادم نمیشه باهات حرف زد و همینطوری که داشت با تلفن حرف میزد داشت میرفت 🖤نینو 💙ها 🖤کاغذ بیار 💙خا 💚نگا نگا حالیش نیست عین ادم حرف نمیزنه که خندیدمو گفتم 🖤اشکال نداره خودیه .

از زبان رایان:🌾این بهترین زمان بود برای اینکه دوباره خودمو به اون خانم نزدیک کنم پس وسایلی که میخواستو گرفتم و بردم پیشش 🌾خانم از زبان مری:🖤تو فکر شخصیت ادرین بودم که

یه نفر صدام کرد 🖤بله 🌾بفرمایید برگشتمو دیدم دستش یه عالمه کاغذ بود با نگاهی مشکوک گفتم 🖤ادرین بهت گفت بیاریشون؟ 🌾نـ... چیز یعنی اره وسایلو طوری از دستش قاپیدم که نفهمید چی شد 🖤ببین اگه فقط یه بار دیگه سعی کنی اینطوری بهم نزدیک شی و &یربلد& کنی بیای پیشم &تمشکیم& 🌾اخه...

از زبان ادرین:💚داشتم میرفتم کاغذی که مری میخواستو بهش بدم که دیدم دستشه و داره با رایان حرف میزنه 🖤اخه بی اخه خوب اینو تو گوشتات فرو کن من g f (میدونین یعنی چی دیگه) ادرینم پس اگه نزدیکم بشی اهمیت نمیده کی هستی و چه کارای براش کردی

جلو چشم خودت &دوبان&ت میکنه از زبان رایان:🌾از حرفی که ازش شنیدم بد جور شکه شدم نمیدونستم چی میگم و اخرین جمله ای هم که بهم گفت نشنیدم رو صندلی نشستم &یتنعل& ولی ولش رایان تو هدفت از اومدن به اینجا چیز دیگه ایه و پوزخند زدم... از زبان مری:🖤دلم نمیخواست همچین دروغی بگم چون من هیچ &یسح& نسبت به ادرین نداشتم دیدم به تته پته افتاد گفتم 🖤دهنتو هم &پیز& کن افرین و از کنارش رد شدم که یهو...

اوف دستم شکست وقت داشتم براتون نوشتم ولی فردا وقت ندارم پارتش کوتاه تره گفتم بدونین و بعد از مدتها چالش گذاشتم برید نتیجه