15 اسلاید صحیح/غلط توسط: Junglouis انتشار: 4 سال پیش 1,871 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امید وارم خوشتون بیاد لطفا کامنت و لایک کنید ما با این کامنت و لایک های شما انرژی می گریم
چند روز با استرس رفتم اصلا با جونگ کوک هم حرف نمی زدم و مشغول کارم بودم یک روز رفته بودم کمپانی دیدم جونگ کوک داره با یه دختر صحبت میکنه موجی اشک توی چشمام جمع شد 🥺رفتم توی استودیو خودم سر صندلی نشستم و هندفدفون رورو گذاشتم توی گوشام واهنگ srill with you پلی کردم یه خورده اشک از چشمام می امد پایین ولی این تقصیر من نبود (مکالمه نویسنده و /ت 😐👈& اند-
& ببین عاشق شدی🙃
- من عاشق نشدم 😒
&شدی اگه شدی چرا داری گریه میکنه 🤗
چند روز با استرس رفتم اصلا با جونگ کوک هم حرف نمی زدم و مشغول کارم بودم یک روز رفته بودم کمپانی دیدم جونگ کوک داره با یه دختر صحبت میکنه موجی اشک توی چشمام جمع شد 🥺رفتم توی استودیو خودم سر صندلی نشستم و هندفدفون رورو گذاشتم توی گوشام واهنگ srill with you پلی کردم یه خورده اشک از چشمام می امد پایین ولی این تقصیر من نبود (مکالمه نویسنده و /ت 😐👈& اند-
& ببین عاشق شدی🙃
- من عاشق نشدم 😒
&شدی اگه شدی چرا داری گریه میکنه 🤗
من هیچ وقت عاشق کسی نشدم 🙄
& انگار این کی بود همیشه به فکر اون میخوابه همیشه داره اهنگاشو گوش میده و باهاش میخونه /ت تو عاشق شدی 🤭
- من عاشق نشدم😬
& اوک هر جور میخوای فکر کن)
داشتم اهنگ گوش میدادم که احساس کردم صدای یکی داره میاد اهنگ رو قطع کردم جونگ کوک همون اهنگ رو داشت برام میخوند بیشتر بغض کردم و خواستم پاشم که جونگ کوک شونمون گرفت با اخم نگاهم کرد
+ چند روزه اصلا بهم محل نمیذاری چیزی شده 😕
یاد عکس و فیلم ها افتادم😢
- هااااا
همون موقع گوشیم زنگ خورد یونگ بود( دوست /ت)
گوشیمو ور داشتم و رفتم
÷سلام خانم به ما یه زنگی نمیزنی 😶
- سلام چیکار کنم سرم شلوغه 😕
÷ اوک اگه ساعت 7 خلوت میشه بیا کافه لِی بریکس( اسم این کافه من دراوردی نیست میتونید توی نت بزنید🤓 )
- اوک خلوته 🤧
یه هو پی دی نیم از اون طرف صدام کرد 😂😂😂
÷ یا عععع این صدای پی دی نیم شی بود 😂🤧
- خاک اینجوری صداش نزن من باید برم 😫🤧
از یونگ خدا حافظی کردم و رفتم پیش پی دی نیم 🤕
فقط نیم ساعت بهم نگاه می کرد (من جای/ت بودم تا الان خوابم گرفته بودم😂)
پی دی نیم: تو چی داری که من دارم
- منظورتون چیه🥺
پی دی نیم : من استخدامت کردم که بری با جونگ کوک
همون موقع یکی محکم زدم توی سرم
- من که نرفتم خودش امد 🥺
پی دی نیم: خودش امد؟ یعنی اگه ازش سوال بپرسم میگه
- اهوم🥺
همون جور که من رو صدا زد جونگ کوک هم صدا زد
+ بله
پی دی نیم : بشین کارت دارم
جونگ کوک یه نگاهی به من کرد و رفتم سر صندلی نشست
پی دی نیم: تو با /ت رفتی
+ بله...... هااااا مشکلی داره ؟
ذهن /ت : جونگ کوکا به خدا الان پا میشم از وسط تیکت میکنم من بابامو به زور راضی کردم که بیام کره اینجا کار کنم متاسفانه دارم دیگه بر میگردم ایران
پی دی نیم :/ت
- بله 🥺
پی دی نیم : خب چون راست گفتی میمونی جونگ کوک تو هم دیگه کاری به کار /ت نداری
+ ولی
پی دی نیم : /ت تو برو بیرون
پاشدم رفتم بیرون دلم خیلی واسه جونگ کوک سوخت 😔 وقتی پی دی نیم اینو گفت احساس کردم دنیاش شکست😷 رفتم توی استودیو خودم و داشتم برای جونگ کوک اشک میریختم 😪 الان دیگه قبول دارم که عاشقش شدم 😃
یه خورده بعد جونگ کوک امد ☺
+ داشتی گریه میکردی
- نه 🥺
میاد دستشو میزاره روی گونم و اشکمو پاک میکنه
+کی ناراحتت کرده ؟
-هیچکی ناراحتم نکرده 🥺
+ داشتی برای کی گریه میکردی
- هیچی نشده برو پی دی نیم گفت دیگه بیش من نیای🥺
+ باهاش صحبت کردم قبول کرد حالا پاشو بریم
یاد یونگ افتادم که گفته بود ساعت 7 بیام کافه
- من نمی تونم باید برم باید برم خونه و کیفمو ور داشتم و رفتم سمت در کمپانی 🥺 یه خورده چرخ زدم و رفتم کافه یونگ تا منو دید دستشو بلند کرد رفتم سمتش بعد از یه خورده سلام و احوال برس باهم رفتیم بیرون و کلی خرید کردیم 🤭
از زبان جونگ کوک
رفت بیرون بدون اینکه چیزی بگه 😶
رفتم دنبال /ت اول رفت کافه بعد با یه دختری بیرون امد رفتن خرید و کلی خرید کردن😳
از زبان /ت
کلی خرید خریدم و سوار ماشین یونگ شدم🚗🚗🚗 و رفتم خونه در خونه باز گذاشتم چون کلی پاکت خرید بیرون بود 📦( کل استیکر ها گوشیمو چک کردم هیچ کدوم مثل پاکت ها خرید نبودن دیگه این تنها گزینه بود )وقتی رفتم بقیشون رو بیارم که دیدم هیچ کدومشون نیست 😱
+ پس نمی خوای بگی چرا تمام این مدت باهام منو پست میزدی
رومو برگردوندم جونگ کوک بود
-می تونم... می تونم توضیح بدم🥺
+ لازم به توضیح نیست 😡
از زبان جونگ کوک
از خونه زدن بیرون و رفتم 🚶♂️🚶♂️🚶♂️سمت خوابگاه چند روز اصلا نتونستم /ت رو ببنم و حالم خیلی خراب بود 🤒 رفتم گوشیمو ور داشتم و رفتم توی توییتر 🤧 داشتم میچرخیدم که یه عکس منو به خودش جلب کرد عکس منو /ت بود 😔یه خورده پایین تر رفتم فیلمو با /ت بود 😔حالا فهمیدم چرا این مدت اصلا بهم کوچیک ترین توجه هم نمی کرد 😟همجوری میدیدم که زیر یکی از عکس ها /ت رو تهدید به مرگ کردن نوشته بود : اون دختر هر کی باشه عشق جونگ کوک هم از هوس بوده به زودی بزودی این دختر هم می میره 😵
دیگه داشتم مغزم سوت می کشید زنگ زدم 😵نامجون و گفتم /ت آمده گفت اره ولی رفته فروشگاه و بگرده 😬
سریع لباس پوشیدم رفتم توی کمپانی /ت رو دیدم که آمده بود داخل کمپانی با یه لباس کیوت بود
+/ت
روشو برگردوند و نگاهم کرد ☺
_ سلام
+ میشه باهم حرف بزنیم
_ باشه
باهم رفتیم توی استودیو /ت
+ دلیل رفتار اخیرت ......
_ میتونم توضیح بدم🥺
+ خودم فهميدم توی توییتر عکسمون رو دیدم /ت توی باید مواظب خودت باشی یه نفر تو رو تحدید به مرگ کرد 😢
از زبان/ت
یکی از منشی ها نفس نفس امد🤧 سمت در گفت که پی دی نیم باهام کار داره
پی دی نیم: /ت تا چند روز نباید بیای
_ اخه چرا 😳
پی دی نیم : یه نفر تو رو تحدید به مرگ کرده باید بری خونه 🥺
بعد یه جعبه بهم داد 😳😳😳
پی دی نیم: اینا ماسکن هر وقت خواستی بری بیرون اینا بزن /ت مواظب خودت باش ما واقعا لازمت داریم
باشه ای گفتم و از اتاق خارج شدم این همه شدت نگرانی واسه چیه ؟ تحدید ممکنه تا چه حد خطر ناک باشه 😶 صبر کن ببنم اصلا کی عکس و فیلم ها رو بخش کرده 😶
و فقط وسایلمو ور داشتم یه ماسک هم در اوردم گذاشتم 😷و از کمپانی خارج شدم 🚶♀️🚶♀️🚶♀️
داشتم راه میرفتم که دیدم همه دارن جیغ میکشن و فرار میکن منم رفتم توی یه کوچه اونجا خیلی خلوت بود و خیلی میترسیدم یه هو صدای یه گریه رو شنیدم😢 یه بچه داشت گریه میکرد 😢
_ چی شده چرا داره گریه میکنی؟🥺
بچه : مامامو گم کردم 😢الان هم نمی دونم چیکار کنم 😢خیلی میترسم همیشه مامانم بود که بهم امید میداد 😢
خیلی دلم واسه بچه سوخت و اوردمش توی تاریکی از پشت بهم یه چاقو خورد 😱و دیگه متوجه هیچی نشدم اخرین صدایی که شنیدم صدای اژیر امبولانس 🚑و اژیر پلیس بود 🚓
........
وقتی چشمامو باز کردم توی اتاق دادم به زود می تونستم همه جا روببنم همه جا تار می دیدم چند تا پلک زدم زدم و تونستم ببنم کجام یادم امده بود که توی خیابون تیر اندازی شده امید وارم شدم که پلیس ها بتونن مادر اون بچه رو پیدا کنن دکتر امد یه خورده رفت و با ناراحتی رفت نفهمیدم چرا ناراحت بود من که به هوش امدم🙂 شاید نکنه دیگه قرار نیست زنده بمونم😱
چند دقیقه بعد یه نفر امد نمی دونم کی بود فقط وقتی امد امد بالا سرم
+ اهههه/ت 🤕
و خوشو انداخت روی صندلی کنار تخت سرمو چرخوندم و دیدم جونگ کوکه
و اورم بودم بعد از چند دقیقه یه پرستار صداش زد که رفت🚶♂️ شب همون جا مهمون بودم 🤒و صبح پاشم و گفتن که انتقال میدن به بخش ☺ اونجا رفتم و اهنگ lonely رو پلی کردم 🥺( میدونم از بی تی اس نیست🥺 از جاستین بیبر هست 🥺) احساس کردم خیلی تنها شدم 🥺از کنار چشمام قطره اشک کوچیکی سر خورد چشمامو بستم 😢
از زبان جونگ کوک
رفتم پذیرش و پرسیدم که /ت کجاست و گفتن انتقالش دادن به بخش 🚶♂️🚶♂️🚶♂️ رفتم توی بخشی که /ت اونجا بود رفتم توی اتاق نشسته بود و داشت اهنگ گوش میداد و قطره اشک کوچیکی از چشمام سر خورد 😢
رفتم هدفون رو ا گوشش در اوردم و چونشو گرفتم ☺و به لبخند مصنوعی زدم🙂
+ چی شده /ت 🙂
_ احساس میکنم خیلی تنهام دیگه کسی رو ندارم🤒
+ یعنی من نیستم 🙂
_ نه منطورم اینکه باهم صمیمی باشیم 🤒
+ اهان🤒
تا نیم ساعت هیچ حرفی بینمون رد و بردل نمی شد تا جونگ کوک سوکوت رو شکست
+ /ت گفتن امروز مرخص میشی🙂
_ اهوم 🤒
+کی میخوای بری ایران 🙂
_ فردا 🤒
ذهن جونگ کوک : چیکار کنم اون داره برلی همیشه میره😢 شاید به ندرت ببینیمش 🥺 اون وقتی که ما کنسرت داریم با فن ساین باید یه کاری کنم 🤒
دکتر امد و گفت که /ت میتونه اماده بشه تا بره 🚶♀️🚶♀️🚶♀️منم رفتن کارای ترخص /ت رو انجام دادم 🚶♂️🚶♂️🚶♂️و /ت امد سوار ماشین شدیم 🚶♂️🚶♀️و و /ت رو تا اوتاقش بردم 🚶♂️🚶♀️ به بچه ها زنگ زدم پیش /ت می مونم رفتم براش غذا درست کردم در حین غدا درست کردن /ت امد 🚶♀️🚶♀️🚶♀️
_عووووو چی درست می کنی 😇
+ واو ترسیدم چرا پاشدی برو توی تختت 😬
_ افسرده شدم توی اتاق 😌
رفت سمت یخچال و یه شیر موز ور داشت خورد( /ت منم شیر موز میخوام 😹😹)
خیلی چهرش ناراحت بود😪
+ /ت ؟
_ بله
+ چیزی شده ؟
_ نه چطور ؟
+ اخه اصلا خوشحال نیستی 😶
_ نه چیزی نشده
و رفت سمت اتاق واسه ناهار صداش زدم و با اشتها کامل خورد و رفت توی اتاق خوابید ( یه پیشی هم انقدر نمی خوابه )
+ /ت ؟
_ بله
+ امشب ساعت ۷ و نیم خوشگل که بیا😇
_ بیام کجا
+ میام دنبالت 😇
تصمیمم این بود که باهاش ازدواج کنم 😮این تصمیمی بود که باعث میشد ا/ت اینجا بمونه 😇 رفتم کمپانی یه خورده گیریم کردم و بهترین لباسمو پوشیدم 👕👕👕
از زبان /ت
جونگ کوک رفت نمی دونستم میخواد چیکار کنه 🙁 رفتم به دوش کوچولو گرفتم خیلی جای زخمم سوزش میداد دلم میخواد خودمو از وسط تیکه کنم 😹😹😹( چرا خواهر من فقط یه خواطر یه زخم😹)
یه لباس انتخاب کردم
و گذاشتمش سر تخت و رفتم 🍓 تلویزیون دیدم ساعت تقریبا ۶و نیم بود پاشدم و یه ارایش ملایم کردم ☺و لباسامو پوشیدم و گوشیم زنگ خورد جونگ کوک بود🐰 گفت که پایین و من بیام رفتم پایین اولین بار واسه یه نفر انقدر ذوق میکنم 😋رفتم سمت ماشین و نشستم
سلام و احوال پرسی کردیم بعد جونگ کوک به راه افتاد
+ببنم بابات بهت گفته که بری ایران
_ اره به زود مجبورش کردم که بیام کره واسه بورسه 😔
+ می تونی شمارشو بگیری و بهش زنگ بزنی 🤭
_ولی جونگ کوک 😳
+ من جونگ کوک نیستم من اوپا توعم😳
با حرفش چشمام گرد
_ ولی اوپا بابام عصبانی میشه 😩
+ فقط بگیر من میدونم هیچ اتفاقی نمی افته 🥺
شماره بابتمو گرفتم و گوشی رو دادم به جونگ کوک گوشامو گرفتم و به بیرون نگاه می کردم 💫
بعد از نیم ساعت جونگ کوک گوشی رو بهم داد 📱
_ بابایی چی شد 😳
بابام: مبارک باشه /ت 🙂
😳😳😳😳_
چون هیچی گوش نداده بودم نفهمیدم چی شده🙄
از بابام خداحافظی کردم 👋🏻
_اوپا چی به بابام گفتی 🤨
+ چیز خواستی نگفتم فقط ازش اجازه گرفتم 😌
_ اجازه چی🤨
از ماشین پیاده شد و درو برام باز کرد جلوی رستوران مارگاریتا ( این یکی دیگه من در اوردی بود 😅) بودیم و رفتیم داخل هیچ کس اونجا نبود 🤨 خالی از جمعیت بود 🤨 اونجا بزرگترین رستوران توی کره بود 🤗و خیلی تعجبم کردم که خالیه 🤨
نشستیم سر یه میز
+ /ت ا نجا رو می بینی 👉🏻
دستشو به استیج اشاره کرد 👉🏻
_ خب اره اون استیج رستورانه
+اره
بلند شد و رفت پیش استیج ☺
_ داری چیکار میکنی 🙄
+ شاید تا حالا کسی بهت نگفته بود که 😇
بلند شدم و دنبالش کردم
+دوستت دارم 😇
میاد بهم نزدیک میشه 😇
و روبه رو زانو میزنه 😇
+ با من ازدواج میکنی ؟😇
با حرفش لبخند روی صورتم حک شد 🙂 بله ای گفتم و تمام عضا آمدن و کل شب باهم بودیم 🤗و بعد از چند سال با جونگ کوک یا بهتره بگم جونگ کوک اوپا بچه دار شدیم👶👶 یه دختر و یه پسر (اسم به سلیقه خودتون باشه ) شدیم و زندگیمون از شیرین هم شیرین تر کردیم 😇
بسی منو و جونگ کوک اوپا به پایان رسید ☺ امید وارم خوشتون امده باشه لایک🍓 و کامنت فراموش نشه 🐰 اوومممممم فیک بعدی از کی باشه 🤔
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
میشه من بچه نداشته باشم
سلام چطورین ؟ داستان بعدی از تیهونگ و بعدش از جی هوپه 🍉
عالی بود بعدی از جی هوپ باشع
باشه ولی فعلا ایده ای ندارم 😭😭😭 نمی دونم چیکار کنم
وای خدایا من به فدای اون روزی که جونگ کوکی به نی نی گیرش بیاد😂🤩🤩🤩
عالی بود🤩😍🤩
خوب بود😊
خوب چیه عالی شد🤩
عررررررر عاولییییی بیوددددد*-*
خوب بود به تست های منم سر بزن
عالی بود اونی💜💜
عالی بود بعدی از تهیونگ باشه
تنک