6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🌚ꜱᴍɪʟᴇ🌚 انتشار: 2 سال پیش 466 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
هلو كيدز:) اتاپاله😐 هستم...... بعد از مدتي برگشتم....(نزديك يه ساله نبودم:\) من اومدم با یه فیکه کوچول موچولوی خوشگل🥺🙂 ژانر فیک:درام،زندگی روزمره،مقداری کمدی ،رمانتیک🙂🥺❤️
سلام فرزندم😐 بالا رو بخون😐 خب فیکم عاشقانه نیست و یه نکته بسیار مهم همه اعضا تو فیک حضور دارند و همشون نقش پرنگی دارند ولی اگه بخوام شخصیت اصلی انتخاب کنم،میشه نامی کیوتمون🙂🍺
خب قشنگا لطفا به تست اولم سر بزنيد تا متوجه شيد من چرا يه مدت نبودم....
ميدونم كم كاري كردم شديد..
مي خواستم تو همون اكانت ادامه بدم ولي به چند دليلي اين كارو نكردم.....
1- ممكنه اونايي كه فيك رو دنبال كردن كلا يادشون رفته باشه كه فيك چي بوده....
2- اصلا ايميل و رمز قبلي اكانتم يادم نيست.....
3- بايد يه اكانت جديد مي ساختم چون اكانت قبليم توسز داداشم شناسايي شد و من بدبخت شدم.......
ازتون درخواست دارم اون اكانت رو ناديده بگيرد واين اكانت رو دنبال كنيد چون فعاليت تو اين اكانت ادامه داره:)
خب اطلاعات درباره ی فیک🙂🍺 شخصیت ها:ا.ت،نامی،شوگا،جیهوپ،جین،کوک،تهیونگ و جیمین🙂🍺 ژانر:فلاف،درام(البته اخراش درام میشه)،کمی کمدی و رمانتیک 🙂🍺 سن شخصیت ها🙂🍺 (شاید بگید چرا سنشون رو گذاشتم ، ولی باز تو فیک متوجه می شید🙂🍺) نامی:26 ا.ت:25 شوگا:10 جین:11 جیهوپ:9 تهیونگ:7 جیمین:7 کوک:2 (بچه هامون کوچولو موچولو هستن🙂🍺)
خب لطفا حمایت بشه(اجباري نيست چون قبلا واقعا حمايتم كرديد و من نمك نشناس نيستم:)🙂🍺 اگر خوشتون اومد لایک و کامنت یادت نره🙂🍺 تست تموم نشده ، برید اسلاید اخر خلاصه داستان فیک رو بخونید🙂🍺 ناظر جون لطفا منتشر کن ، فیکم اصلا چیز بدی نداره🙂
راستي لقبم تاپاله پوکره :)
و اينكه لطفا يه سريا نيان بگن تو اون نيستيو(اكانت قبليم)داري دروغ ميگي نميدونم كژي مي كني...:\
بوس به همتون:)
خلاصه داستان🙂🍺 {از زبون ا.ت} در رو باز کردم و وارد خونه شدم. خیلی خسته بودم ، اروم به طرف اتاق حرکت کردم و رو تخت ولو شدم. همین که چشمام رو بستم یاد دیشب افتادم، با بغض از رو تخت بلند شدم و لباسم رو عوض کردم ، یدونه ابمیوه برداشتم و رفتم تو تراس. چه خاطراتی تو ی این تراس داشت..... {فلش بک-3 سال پیش} ا.ت: وایییی، نامییی اینجا چقدر قشنگه نامجون:هر چقدر قشنگ باشه به قشنگی تو نمیرسه ا.ت: (پوکر نگاه میکنه)الان چه ربطی داشت؟ نامجون: ولش کن ، بیا اینجا رو ببین، می خوام تو اینجا کلی گل رز بزارم.(اشاره به تراس میکنه) {زمان حال} داشتم به همین چیزا فکر می کردم که صدای باز شدن در به کلی حواسم رو پرت کرد. دلم نمی خواست باهاش رو به رو بشم ، حقیقتا از وقتی درخواست طلاق داده بودم اصلا دوست نداشتم باهاش رو به رو بشم، با این حال چون پوستم از سرما شروع به گز گز کرده بود از تراس بیرون رفتم . همین که وارد پذیرایی شدم ، جسمی سفت محکم بغلم کرد. {راوی} ا.ت تو شک بود ولی همین که به خوش اومد متوجه شد نامجون بغلش کرده و عین ابر بهار داره گریه میکنه.(هق فداش بشم🙂🍺) ادامه اسلاید بعد🙂🍺
ادامه خلاصه🙂🍺 ا.ت با تلاش زیاد بلاخره از بغل شوهرش بیرون اومد و بهش نگاه کرد. ات:چت شده؟ نامی: ا.ت من رو ببخش ، من از این وضع خسته شدم لطفا بیا تمومش کنیم من می خوام عین قبل بشیم. ا.ت:چیییییی؟، مگه تو همین دیشب بهم نگفتی که طلاق می خوای نمی دونم یکی دیگرو دوست داری؟ نامجون لحظه ای دست از گریه برداشت و با تعجب به ا.ت نگاه کرد، یعد از چند دقیقه دوباره شروع کرد به گریه. نامجون:هق .. یه چیز بگم باور می کنی؟ ا.ت: چی؟ نامجون : من دیشب می خواستم ازت معذرت خواهی کنم. ا.ت:چییی ، جالبه این روش عذر خواهی رو ندیده بودیم که دیدیم(با داد) نامجون:اروم باش بزار از اول برات بگم، ببین دو ماه پیش که گفتی می خوای ازم طلاق بگیری ، بهم شوک بزرگی وارد شد ، بعد اون روز هرشب می خواستم بیام باهات حرف بزنم ولی هی نمیشد، یعنی نه غرورم اجازه می داد و نه روم میشد، چند شب پیش اقای مین باهام تماس گرفت و گفت پرورشگاه با درخواستمون موافقت کرده، هعیی ا.ت وایسا حرفم تموم شه(اینجا مثلا ات می خواد بپره وسط حرفش)من خیلیی خوشحال شدم با خودم گفتم ما تو زندگیمون مشکلی نداریم فقط همین یه مشکله که اونم داره حل میشه(ا.ت نمیتونه بچه دار بشه)پس تصمیم گرفتم یه کادو خوشگل و یه گل برات بگیرم و برات بیارم برای عذر خواهی ولی دیشب وقتی می خواستم بیام خونه الکس بهم یشنهاد داد که باهم یه لیوان🍺 بخوریم منم قبول کردم یعنی خب دلم نمی اومد نه بگم تو خودت بهتر میدونی چقدر کیوته منم خر شدمو گفتم باشه ولی همین که شروع کردیم به خردن بعد چند دقیقه ، فهمیدم چند تا بطری خوردم نه یه لیوان،ا.ت خیلی گیج بودم اصلا نمی دونستم دارم چیکار می کنم دیشب وقتی که اومدم خونه برگه طلاق رو رو میز دیدم ، خیلی قاطی کردم کلا فکرم بهم ریخت بعد نمی دونم چیشد که بهت اون حرف ها رو زدم، خب خلاصه لپ کلام من خیلییییییییی شرمنده ام🙂هوف بلاخره تموم شد ا.ت بهت زده به شوهرش که تا چند دقیقه پیش عین بلبل داشت حرف می زد نگاه کرد،ر است می گفت؟ ا.ت:چ .. جوری درخواستمون قبول شد؟ ناجون: اممم خب من خیلی پیگیری کردم ، یعنی تو این دو ماه خیلی تلاش کردم چون فکر می کردم تنها مشکل ما داشتن بچه اس و بلاخره با گذاشتن یه شرط قبول کردند نامجون ملتمسانه به ا.ت نگاه می کرد، ولی ا.ت تو دنیای خودش در حال تحلیل حرف های نامجون بود. بلاخره بعد پنج دقیقه نامجون گفت: منو می بخشی انجل؟ ا.ت:ممم من واقعا گیج شدم یعنی الان ما می تونیم یه بچه داشته باشیمممم؟ نامجون: امم خب یه بچه که نه، ولی اره دوباره چهره زوق زده ا.ت ، تبدیل شد به کاخ غم ها ا.ت: می دونستم ، می دونستم به ما بچه نمیدن فقط الکی امید میدی(با بغض) نامجون چی میگی؟ من نگفتم بچه نمیدن فقط ا.ت: فقط چییییی؟؟؟؟؟؟؟؟/(با تعجب و بغض) نامجون: شیش تا بچه بهمون میدن(لبخند خجل چال دار🙂) ا.ت:شیش تااااااااااا؟ پایان🙂🍺 لایک، کامنت و فالو یادت نره کیوتی🙂🍺 اسلاید بعد چالش🙂🍺
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
دوستانی که تازه فیک رو شروع میکنید....
یه نکته.....
ممکنه سوتی داده باشم تو سن ها پس خیلی درگیرش نشید:)))))))))
من همین الان با فیکت آشنا شدمو به نظرم خیلی جالبه
عالیه♡
مرسییی قشنگم:)
بوس بهت 🫂
وایسا یه سوال ریز
اخرش کسی میمیره ؟😶😶😶😶😶
اگه اره بگو کی میمیره که من خودمو اماده کنم که یهو نمیرم از گریه 😐
نه قشنگم ولی خب یذره اواسطش غمگین میشه ولی هپی انده
اها
قلبم داشت وایمیستاددددد
گفته باشنا قسمتبعدرو همگذاشتی باز بگو
*وقتی کرم و کنه رو باهم داریی* 😂
عی جان چشم:)
اقا خوشم نمیاد عزیزم عزیزم میکنی رسمی حرف میزنی 😂
لطفا راحت باش یا راحتت میکنم 😐
اوممم اوک:)چی بهت بگم خوبه؟
بک؟
فالویی:)
گیلیییییی😂😂
😂😂😂
🙂🙂🙃🙃
عالی بود
فدات:)
پارت دو اومد:) خواستی برو بخون:)/
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییی(ی به توان ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ )
قربونت برممم:)
پارت دو اومد:) خواستی برو بخون:)
باشه یکم سرم شلوغه بعدا می رم می خونم شرمنده
نه بابا این چه حرفیه:) همینجوری گفتم قشنگم:)
:>♡