
سلااااام😄👋🏻پارت قبل رو حتما بخونید! این داستان:دعوای بچگونه۲...😜
کوک بهم شلیک کرد و منم هیچی احساس نکردم، یکم که دقت کردم فهمیدم صورتم خیس شده!😐 ا.ت:چی...تفنگ آبپاش؟😐 کوک داشت قهقهه میزد که همهی کسایی که میشناختم از پشت بوته ها اومدن بیرون... همه:تولدت مبارکککک🥳🤣 من انگار هنوز قضیه رو نفهمیده بودم و به کوک که داشت از خنده ریسه میرفت نگاه میکردم.😳 کوک:تولدت مبارک بیبی.😉 ا.ت:یاااا من قلبم اومده بود تو دهنم! نگو همش نقشه بوده😑 کوک:ولی وقتی تفنگآبپاشه رو گرفته بودم طرفت قیافت دیدنی بود😁🤣 منم خندم گرفت و کوک رو بقل کردم. ا.م:تولدت مبارک عزیزم😊 یون:تولدت مبارک آبجی کوچولو!😌 ا.ت:یاا من ۲۲سالم شدهها!😑 همه خندیدن.
کیک رو خوردیم و نوبت کادوها بود.🎁 هرکی یه چیز قشنگ بهم کادو داده بود. کوک ازم خواست کادوی اونو آخر از همه باز کنم. یه جعبه کوچیک بود. برداشتمش و به کوک نگاه کردم و جعبه رو باز کردم.😲 داخل جعبه یه پاکت بود بود که داخلش نوشته بود «بامن ازدواج میکنی؟در ضمن به جز آره جواب دیگه ای حق نداری بدی!😌» خندیدم و گفتم بله (به جز آره گفت بله😐😂) حلقه رو از جیبش برداشت و انداخت انگشتم و همدیگه رو ب.و.س.ی.د.ی.م😃 ا.ت:عاشقتم!🥰 کوک:منم عاشق خودمم.😌😂 ا.ت:😑 بقیه:🤣😂
«چهارسال بعد» ا.ت:کووووکک!همش تقصیر توعه😫 کوک:عزیزم آروم باش بعدا باهم دعوا میکنیم😬 ا.ت:آخه یکی نیست بگه چرا سهقلو😫 کوک:همین خوبه دیگه عوضش همش نمیاییم و نمیریم مگه بچه قسطیه آخه!😆😂 ا.ت:ساکت بااااش!😖 کوک:باشه باشه!😐 منتظر بودم که دکتر بیاد...
بالاخره دکتر از اتاق عمل تشریف فرما شد.😐 کوک به صورت نگران به سمت دکتر حملهور میشه و دستش رو میگیره.(بیچاره هول کرده😂) کوک:چیشد آقای دکتر؟😟 دکتر:تبریک میگم همه سالمن و اینکه شما صاحب دوتا دختر و یک پسر شدید😄😅 کوک:ممنونم...خیلی ممنونم،خیلیخیلی ممنونم میتونم برم ببینمشون؟😄 دکتر:حتما، بفرمایید داخل!😀 کوک خوشحال میشه و میره پیش زن و بچههاش😂
کوک:ا.ت ممنونم که روز تولدم بهم سه تا بانی کوچولو دادی.🐰🥰 ا.ت:خواهش میکنم،عوضش تولد چهارتاتونم تو یه روز با یه کیک کوچیک میگیرم!😆 کوک:خسیس😑 ا.ت:و اینکه از امروز کارای خونه با توعه!مثل همیشه شیرموز فراموش نشه😌 کوک:آدم رو برق بگیره ولی جو نگیره😑 ا.ت و کوک:😂
میدونم الان میخوایید بگید بقیه کجان... باید خدمتتون ارض کنم که بقیه ..............................................سر خونه زندگی خودشونن! 😌 والا! بیچارهها که همش نباید همهجا باشن و درضمن از قبل به کوک و ا.ت تبریک گفتن و قطعا بعدش هم تبریک میگن و اگر ا.ت خسیس بازی در نیاره یه مهمونی مختصر هم اون وسطا میگیرن😂😂
چالش:بین عشق یهروزه و دوستیهمیشگی یکی رو انتخاب کن.😁😉مرسی که داستانم رو خوندید.✊🦋❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مثل همیشه پرفکت بود🌼
میشه یه داستان دیگه بنویسی❤
باشه🥹ولی اگه دنبال کننده هام به ۵۰ برسه!
تیرشبایدمشقیمیبودعه
😂😂😂😂
کثافتتتتعهه