افسانه ی تستچی پارت 2

در اولین سلسله یعنی اولیان تستچی در حال پیشرفت کردن بود جمعیت روز به روز افزایش می یافت مردم همان طور که در پارت قبل گفتم دیگر مثل موز روی کاناپه لم نمیدادند و راحت بودند و به فکر هیچ چیز نبودند به جز یک نفر اگه گفتین کی؟..... آفرین ممد اون یه جلسه با حنا بین میراکولر ها و کیپاپرا گذاشت و گفت ای قوم اولیان کشور ما چند چیز کم دارد یکی از بین کیپاپرا گفت چه چیزی؟

ممد گفت پرچم، نام، قانون و مقررات و خیلی چیز های دیگه ولی اول یه فکری برا پرچم کنیم حنا هم به اولیان گفت چراغ ذهنتون رو روشن کنید یک اولیانی که کیپاپر بود گفت چطوره لوگوی بی تی اس رو بزاریم یه میراکولر اولیانی هم گفت چطوره یویو ی لیدی باگ و عصای کت نوار رو بزاریم یک اولیانی هم گفت آقا اصلا عکس کتاب رو بزاریم یکی دیگه گفت یه لحظه صبر کنید؛ همون اول چی گفتیم ممد گفت نماد بی تی اس؟ اون یکی گفت نه حنا حنا به ممد گفت چراغ رو میگه شاید میگه چراغ بزاریم ممد با هیجان میگه خودشه همینه باید چراغ بزاریم ممد به اولیان گفت تا با همکاری هم پرچم رو درست کنند و اینگونه پرچم تستچی ساخته شد

ممد بعد دستورش گفت ولی اول به فکر اسم و قانونش هم باشید بعد برید پرچم رو بسازید یگی گفت چطور اسم های مختلف رو تست کنیم مثل روسیه ی کوچک یا روسیه چی همه خندیدند (اگه به کلمه پسوند چی اضافه کنی یعنی کوچک) ممد گفت راست میگه همه تعجب کردند و گفتند روسیه چی؟ ممد گفت نه تستچی! همه گفتند عالیه همینو میزاریم ممد بعد این جلسه دستور داد یک کتاب به نام قوانین و شرایط استفاده بنویسند و اینگونه پرچم و نام و مقررات تستچی ایجاد شد بعد از مدت هایی یک نفر در تستچی به دنیا اومد... یک نفر به نام آراد این داستان ادامه دارد

ناظر و تستچی هیچ چیز بدی نداره خیلی براش زحمت کشیدم لطفا منتشر کنید ممنون میشم