به مناسبت سال جدید و تولد ته ته🌚✨
" سال هزار و چهارصد و شصت دو میلادی / انگلستان / لندن "
از روی جسد بی جون پسر بلند شد و انگشت های بلند و ظریفش رو اروم روی لب های خونینش کشید . نیشخندی زد که زیادی بی نقص و عجیب بود ، اون هم برای یه انسان . اما اگه اون انسان نبود چی ؟
چند قدم از پسرک دور شد و لباس بلند قرمزش رو که پاره شده رو برانداز کرد .
مهمونی تازه شلوغ شده بود ، اما کار اون اینجا به سر رسید .
نفس عمیقی کشید و بعد به سمت پنجره رفت.
« خدانگهدار معشوق من » بعد به آسمان شب پرید و دور شد .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
خیلی قشنگگ بوددد
خیلی با استعدادی اجییی
راستی پی ویتو چک کن.
مرسی مهربونممم 🥲🥲✨
بوس بهتت-
خیلی داستان فکر شده و قوی ای هست ،لطفا تا آخر همینطوری داستان رو خوب نگهدار ،خیلی ها رو دیدم که آخراش رو بد یا با عجله تموم میکنن.
خیلی قشنگه لطفا یکم وایب کلاسیک هم اگر به داستانت صدمه نمیزنه واردش کن.
فایتینگ✨️🤍🤎🎻🧋
تنکیو :)
ممنون بخاطر پیشنهادت و کامنت 🌚✨🌙
ادامه بده عالی🤍🍓
اوووو خفنههه
تنک🌚✨
عررررر عالی بودددد🥺❤
مرسی :) خوشحالم خوشت اومد✨
خدای من عالییییی بود♡_♡ من آرمی نیستم ولی خیلی خوشم اومددددد معرکه بود☆_☆
مچکررر :)✨
خیلی قشنگه طوریکه که غرق داستان شدم ولی یهو دیدم تموم شد بی صبرانه منتظر پارت بعدیم 💙🎀
واییی ممنون :) ✨
تازه داشتم میرفتم تو فاز که تموم شد منتظر ادامه اش هستم🐢💞
مچکر 🌚✨