
خب.... مطمئنم خیلیا اون اتک رو دیدین امروز اومدم چن تا فکت بهتون بگم در مورد این انیمه🌻
هانس = سرباز گاریسونی که در شهر شیگانشینا جان ارن و میکاسا را نجات داد و بعدها به مقام فرماندهی بخشی از نیروهای گاریسون رسید. او خود و خانوادهاش را مدیون خانواده یگر میداند که آنها را از بیماری مهلکی نجات داده بود. (پدر ارن یگر پزشک بود) هانس و افرادش در عملیات نجات ارن از دست رینر و برتهولت، با نیروهای لشکر پیشرو همراه بودند. هانس پس از دیدن دوباره تایتانی که مادر ارن را کشته بود به تایتان حمله کرد ولی بدست تایتان کشته شد.😥💔
شخصیت یمیر =یکی از افراد آموزشی دسته ۱۰۴اُم و نزدیکترین دوست کریستا. او نیز همچون ارن قادر به تبدیل شدن به تایتان است. اگرچه تایتان او تنها ۷ متر طول دارد اما با این حال بسیار چابک است و تنها با سرعت، پنجهها و دندانهایش توانایی کشتن تایتانهای بزرگتر از خود را دارد. او اعتراف میکند که از انسان بودن و دوستی با کریستا خیلی خوشحال بوده و پیش از انسان شدن، به مدت ۶۰ سال تایتانی سرگردان در خارج از دیوار ماریا بودهاست. هنگام نفوذ رینر و برتهولت به میان انسانها، دوست نزدیک آنها را خورده و از آن زمان قدرت تبدیل شدن به انسانها و قدرت تایتان آرواره را بدست آوردهاست. یمیر در گذشته یک گدا بوده و نامی نداشته. تا اینکه مردی نام اورا یمیر میگذارد.🙂💙
شخصیت آنی لیونهارت =رتبه چهارم را در بین فارغالتحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. دختری سرسخت که بدست پدرش در مبارزه تنبهتن آموزش دیده و در این امر زبردست شدهاست. او همیشه تنها عمل میکند. آرمین بالاخره متوجه میشود که او همان تایتان زن است و در نبردی که در شهر رخ میدهد، تایتان زن از تایتان ارن شکست میخورد و آنی تمام بدن خود را در کریستالی سخت منجمد میکند که هیچکس قادر شکستن آن نیست. او همشهری برتولت و راینر است و علاوه بر تنهاییاش، مشخص میشود که دوست نزدیک مینا کارولینا بودهاست🥺💚
ارن متوجه میشود شبی که کلید زیرزمین را دریافت کرد، پدرش با تزریق یک ماده او را به تایتان تبدیل کرد. ارن هم بعد از تبدیل شدن، پدرش را خورد و بدین ترتیب قدرتهای او را برای کنترل دیگر تایتانها به دست آورد👀🖤
خو این فکت های قبلی رو از گوگل آوردم ولی این یکیو خودم میخوام بنویسم داوش ارن زیکههههه.زیک همون تایتان بزرگس ک مو داره و میتونه حرف بزنه.چون بابای ارن با ی خانم دیگ ای ازدواج میکنه و زیک ب دنیا میاد.اما بعدش نمیدونم چی چی میشه ک بابای ارن دیگ دست میکشه و میره ی زن دیگ میگیره و ارن یگر رو ب دنیا میاره💜🙂 اوکی تموم شد....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وقتیم که به تایتان خندان مشت زد تونست تایتان های دیگرو کنترل کنه و وادارشون کنه که ب خودشون حمله کنن
الانم داری با خون زیک تایتان های دیگرو رو کنترل میکنه
آورینننن😂💜
وقتی واحد لژیون گشت درحال گشت زنی بوده گریشا رو پیدا میکنن و داخل دیوار ماریا شروع ب زندگی کردن میکنه و زنو بچه دار میشه ، وقتی تایتان ها حمله میکنن ، گریشا میره و صاحب تایتان مادر رو میخوره ، مامان زیک همون تایتان خندانه که خون سلطنتی داره ، وقتی ارن باباشو خورد صاحب تایتان مادر و مهاجم شد
ادامه
زیک میره مامان باباشو لو میده و افراد مارلی وقتی میخوان الدیایی هارو مجازات کنن اونارو تبدیل به تایتان میکنن و میفرسن به سمت پارادایس ( دلیل بی پایان بودن تایتان هاهم همینه) وقتی میخوان گریشا رو تبدیل کنن یکی از همون ادما که صاحب تایتان مهاجم بوده اون ادما رو میکشه و خودشو ب خورد گریشا میده
ادامه
اسپویل-
بابای ارن ی فرد الدیایی بوده که مارلی ها خواهرشو کشته بودن
سر همون وقتی بزرگ شد گروهی تشکیل داد برای شورش علیه مارلی ها و رفتن ب جزیره پارادایس
زیک پسر گریشا( پدر ارن ) و دینا بوده ، دینا یه دختر از خانواده سلطنتی بوده و قدرت اداره ی تایتان مادر رو داشته
ادامه
کیا میان هیستوریا رو یزنسم؟
اخه ماله فصل چند تو فصل ۳ راینر میدزدتش و به دست هنگ اکتشاف نجات پیدا میکنه تو فصل ۴ هم با کمک زیک و به قدرت تایتان چکش جنگی که داره راینر و شکست میدن
فصل دو آخراش
آفرین