سلام دوستان امیدوارم که خوشتون بیاد این اولین داستان من هست 🙃☺️
سلام اسم من سلنا هست.الته من اینجوری فکر می کردم تا قبل از اون اتفاق ( تو داستان میفهمید که منظورش چی بود) و اسم کسانی که فکر می کردم پدر و مادرم هستن مارتین و جولیا اسکورسیزی هستند و من تک فرزند هستم.
من یه دختر معمولی بودم .من نه از اون پولدار ها بودم نه از اون فقیر ها فقط خودم سلنا یه دختر معمولی مثل همه مردم دنیا.من تو بارسلونا زندگی میکردم.من یه دختر بودم مثل همه دختر های اونجا و فرقی با بقیه نداشتم اما یه روز دیگه هیچ چیز اون جور که فکر میکردم نبود 😢 و نه من یه دختر معمولی تو بارسلونا بودم و نه .......
و همه اون اتفاق ها تو روزی که خیلی برام مهم بود افتاد یعنی روز تولدم 😢 و بعد از اون اتفاق هیچ چیز مثل سابق نشد و زنگیم نابود شد ( الان داره یک روز بعد از اون اتفاق رو میگه) خوب بریم سراغ داستان 👈🏻👈🏻👈🏻👈🏻
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
عالیه حتما بعدی رو بنویس
عالیه حتما بعدی رو بنویس
ادامه بدهههه
عالیییی بود
عالی بود 😍😍😍😍
منتظر پارت بعدی هستم
حتماً ادامه بده
ممنون که خوندی گذاشتم پارت بعدی رو 💋❤️❤️❤️
بگووووو پاااااارت دووووو داره بررسی میشههههههههههههههه🤒🤒
آره تو برسیه هست و حتماً گذاشتم❤️❤️
عالی بود عزیزم 💙
بعدی رو زود بزار لطفا 🙏
میشه لطفا به تستای منم سر بزنی 😘
باشه حتما گلم❤️❤️💞💞🤩👇🏻
خیلی خوب بود پارت دو هم بزار گلم
مننننتت پارت بعدو میخوام بگو که تو برسه!!!!! 🥺🥺🥺🥺🥺
آره برسیه
☺️☺️🙂🥺🥺🥺
پارت دوم شکار لحضه هاممنتشر شده اگمیخوایی ی سر بزن((:♡
باش حتما ☺️☺️❤️
عالیییییییییییییییییییییییییی بود عزیزم 🥰😘🌺✨💖🤩🤩🤩🤩
وووااایییی ممنون عزیزم ❤️❤️💞💞