
مرینت : خوبه داریم خوب پیش می ریم که یهو بلند گو با صدای بلندی تو گوشمون گفت : توجه دو نفر اینجا غریبند و مخفیانه وارد شدم حواستون باشه که با این حرف همه به سمت ما خیره شدم که ترس همه ی وجودم و برانگیخت ......به خشکی شانس و اومدماونور که یکی از نگهبانا اومد سمتمون و ما رو هل داد اونور با تعجب داشتم نگاه می کردم که یه صدایی که داشت بوق بوق می کرد رو نگهبانه برداشت .....نگهبان : این گوشی کیه ....نگهبان دیگه : ماله منه نگهبان : چند بار گفتم حواستون به وسایلاتون باشه نگهبان دیگه : چشم رئیس مرینت: که همه نگهبانا در حال حرکت بودن و من وسطشون قاطی شده بودم......هوففففف آخی داشتم له می شدم میون این گنده بکا داشت قلبم داشت می یومد تو دهنم وایسا ببینم اون نگهبانه چی گفت ؟ رئیس؟ بریجیت : فکر کنم اون رئیس نگباناست مرینت : آره و احتمالا راه آدرین رو به ما نشون بده و اروم آروم افتادیم دنبالش داشتم می رفتم سمتش که .....: هی بگرد اینجا مرینت : آه حالا اینو کم داشتیم ....: نمی تونی جایی بری باید بری سر کارت بدو مرینت : اما من با رئیس کار دارم.....: نمیشه برو سر کارت مرینت : آه بله دیگه اینم از شانسمون که جرقه ای به سرم زد و جارویی کنارم دیدم رو برداشتم بریجیت : فکرشم نکن این مکان کلی نگهبان داره و کلی دوربین مدار بسته گیر میوفتیم برو پیش نگهبانای دیگه مرینت : آه احتمالا راست می گی و راه افتادیم به سمت سالن اصلی ........بهزور با راهنما سالن رو پیدا کردیم....جا نبود البته منم کاری با اونجا نداشتم و برگشتم عقب .... مرینک : بریجیت بیا از هم جدا شیم تا بلکه بتونیم ادرینو پیدا کنیم بریجیت : باشه اونجا یه لباس نگهبانی دیگه هم هست تو اینو بپوش منم اونیکی رو و هر کدوم تو یه مسیر جدا می گردیم دنبال ادرین
مرینت : باشه و بریجیت از تو لباس رفت بیرون و به هم نگاه کردیم .....موفق باشی بریجیت : امیدوارم زود پیداش کنیم مرینت : سری به نشونه اره توکون دادم و بدو بدو اون مکان رو ترک کردم و به سمت چپ رفتم .....بریجیت : خب نقشه داره خوب پیش میره عجله کن مرینت تا بلاخره اون ثروت ماله من بشه 😏 و رفتم سمت نگهبانا ......میریم مرحله ب نگهبانا : چشم خانم مرینت : پس کجایی آدرین لطفا بهم بگو که همین اطرافی لطفا از شانس منم که الان راهنما خاموشه ک چشمم به محوطه ی ممنوعه ای خورد .....پیدات کردم آدرین....منتظرم بمون ..........اریک : آه🥱 نظرت چیه هنوز خسته نشدی آدرین: سرمو برگردوندم اونور که دستشو گذاشت رو سرم و سرمو چرخوند به زور سمت خودش اریک: نگفتی آدرین: که به طرف دیگه ای خیره شدم ......اومد طرفی که من داشتم نگاه می کردم و اونطرف رو نگاه کردم اریک :آخ پسر تو خیلی دیگه صبوری خسته نشدی بابا سریع خودتو خلاص کن دیگه ....آدرین : عجله کن مرینت بیشتر از این نمی تونم دووم بیارم لطفا بخاطر من مرینت .....مرینت : یک لحطه دلم لرزید انگار که آدرین داره صدام می زنه اومدم آدرین یه ذره دیگه طاقت بیار بخاطر من بخاطر هر کی که دوستش داری بخاطر خاله امیلی بخاطر بریجیت بخاطر نینو بخاطر خواهرت و پسر خالت بخاطر دوستات و در آخر بخاطر خودت پس دارم میام آدرین یکذره دیگه مثل همیشه که منتظرم می مونی الانم منتظرم بمون چون دارم میام بخاطراینکه من دوس
مرینت : باشه و بریجیت از تو لباس رفت بیرون و به هم نگاه کردیم .....موفق باشی بریجیت : امیدوارم زود پیداش کنیم مرینت : سری به نشونه اره توکون دادم و بدو بدو اون مکان رو ترک کردم و به سمت چپ رفتم .....بریجیت : خب نقشه داره خوب پیش میره عجله کن مرینت تا بلاخره اون ثروت ماله من بشه 😏 و رفتم سمت نگهبانا ......میریم مرحله ب نگهبانا : چشم خانم مرینت : پس کجایی آدرین لطفا بهم بگو که همین اطرافی لطفا از شانس منم که الان راهنما خاموشه ک چشمم به محوطه ی ممنوعه ای خورد .....پیدات کردم آدرین....منتظرم بمون ..........اریک : آه🥱 نظرت چیه هنوز خسته نشدی آدرین: سرمو برگردوندم اونور که دستشو گذاشت رو سرم و سرمو چرخوند به زور سمت خودش اریک: نگفتی آدرین: که به طرف دیگه ای خیره شدم ......اومد طرفی که من داشتم نگاه می کردم و اونطرف رو نگاه کردم اریک :آخ پسر تو خیلی دیگه صبوری خسته نشدی بابا سریع خودتو خلاص کن دیگه ....آدرین : عجله کن مرینت بیشتر از این نمی تونم دووم بیارم لطفا بخاطر من مرینت .....مرینت : یک لحطه دلم لرزید انگار که آدرین داره صدام می زنه اومدم آدرین یه ذره دیگه طاقت بیار بخاطر من بخاطر هر کی که دوستش داری بخاطر خاله امیلی بخاطر بریجیت بخاطر نینو بخاطر خواهرت و پسر خالت بخاطر دوستات و در آخر بخاطر خودت پس دارم میام آدرین یکذره دیگه مثل همیشه که منتظرم می مونی الانم منتظرم بمون چون دارم میام بخاطراینکه من دوس
مرینت : آدرین پاهاشو باز کرد و دور دهنش هم باز کرد آدرین: مرینت تو تونستی مرینت : البته حالا بیا بریم و در رو باز کردم که همون لحظه در کرکره ای جلومون بسته شد و همه جا قرمز شد ....وای نه متوجه شدم آدرین: چیکار کنیم مرینت : آدرین اون هواکشه رو نگاه کن آدرین: خی که جی مرینت : می تونیم فرار کنیم بدو دستاتو قلاب کن آدرین: بابا باهوش و دستامو قلاب کردم و مرینت رو فرستادم بالا مرینت : دستتو بده آدرین: سنگینما مرینت : پس اون پایین خوش باشی آدرین: باشه باشه زود باش فقط مرینت : آخ راست می گی .....اییی که بلاخره کشیدم بالا ......اییی آدرین چند کیلویی 😐 آدرین: ۷۵ مرینت : خیلی گنده ای آدرین: وزنم نرماله مردا قد بلند تر از زنا می شن واسه همون سنگیت ترن اگه راست می گی تو خودت چند کیلویی مرینت : ههه من ..... نگهبانا : کجا رفتن مرینت : سریع در هواکش رو گذاشتم....بدو بریم .....یک ربع بعد ........ مرینت : آدرین آدرین: بله مرینت :من خسته شدم بیا یکذره استراحت کنیم آدرین: باشه و رفتم نشستم پیشش مرینت : اون راستی بیا اینو بگیر و شکلات بزرگی رو از کیفم در آوردم و سر پوستش رو براش باز کردم ....بیا آدرین: همونطور که تو دستش بود از شکلاته یه گازی زدم مرینت : بیا همش ماله تو آدرین: تو نمی خوری مرینت : نه ....خوشحالم که پیداش کردم همونطور که داشت می خورد نگاش می کردم که با صداش به خودم اومدم آدرین: بیا این ماله تو مرینت : مرسی و خواستم ازش بگیرم که بردش اونور آدرین: بگو آآاآ مرینت : ناچار دهنمو باز کردم و خواست، گازش بزنم کا بردش اونور و هی می بردش اینطرف اونطرف منم هی اونطرف هی اینطرف هی اونطرف هی اینطرف مرینت : بدش بهم آدرین : نه باید بگیریش مرینت : آدرین : بدش دیگهههههه لطفا ازت خواهش می کنم که دستشو آورد سمتم و موهای پریشونم رو داد کنار .....نهههه بازم دارم جذبش می شم و دستامو گرفتم جلو چشمام آدرین: مرینت چت شده ....بیا اینم ماله تو مرینت : نمی خوام و بلند شدم و حرکت کردم آدرین: مری....مرینت : فقط بیا بریم .........( و تموم شد نام جان من منتشر کن بخدا امتحان تست دارم نمی تونم بزارم دوباره😔🥺 خب لایک کردی 😛 پس یک ذره کامنتم بزار حداقل عین پارچهای قبلی نشه تابستونم که اصلا حمایتم نکردین 😑خب برا بعدی ۱۰ لایک ۱۵ نطر و ۴۰ بازدید ولی خدایی نظر دادن دیگه کاری نداره که سی چهل نفر می خونن ولی نطر نمیدم یا لایک نمی کنن 😐)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان این پارت بخاطر ضعیفی نت ناقص در اومد به بزرگی خود ببخشید 😐
پارت بعدو نمیدی احیانا؟😁❤
چرا ولی آخرش یه جوری تموم میشه پارت بعد 😐
عالیییی بود:)))
تلخدا پارت بعد🥲🥲🥲
به فکر اونایی که میخونن باش...
ایده ای ندارم واقعا 😐
یچیزی حتما باید شرایط کامل باشه؟
اکثرا که کامل نمیشه 😐
زیبا....
مرسی
اولین لایک و کامنتتتتتتتتتتتتت
یهووووووووووووو
عالییییییییییییی بعدییییییییی
مرسی 🥰