پارت 23 فصل دوم ناظر پلیز منتشر 💚♥
هرماینی : رون یعنی رز همه چیو یادش اومد؟ رون : آره و این خیلی خوبه هرماینی : می خوام بگم شب بیان خونمون همه.....یه زنگ به آرامیس زدم سلام چطوری ؟ آرامیس : سلام خوبم هرماینی : می خواستم بگم شب بیاید اینجا آرامیس : اوکی حتما....هرماینی : یه زنگ به هری ام زدم و گفت میان اسکورپیوس : مامانم نامه نوشته بود شب بریم خونه رز اینا رفتم تو جنگل رز و دیدم اینجا چکار میکنی؟ رز : اومده بودم یکم هوا بخورم تو چی؟ اسکورپیوس : منم همینطور چند دقیقه ای گذشت حس کردم صورتم داره خیس میشه نگاهی به آسمون انداختم درسته بارونه رز : عه بارونه الان خیس میشیم اسکورپیوس : پالتو مو در اوردم و انداختم رو شونش رز : خودت خیس میشی اسکورپیوس : مهم نیست من بارونو دوست دارم رز : ممنون....فقط واقعا نمی دونم چرا انقد مهربون شدی اسکورپیوس : می خواستم بگم...میخواستم بگم دوسش دارم ولی حس می کردم اگه حرف دلمو بگم ازم متنفر میشه...فقط لبخندی زدم تا از این بیشتر خیس نشدیم بیا برگردیم....راستی داره شب میشه مامانم گفت شب میایم خونه شما..رز : پس بریم آماده شم...رفتم تو اتاقم یه بلوز کاموایی مشکی با شلوار مشکی پوشیدم و موهامو شونه کردم چشمم به میز افتاد یه عکس روش بود برش داشتم تو عکس دو نفر بود یکیش من بودم همراه یه پسر تا حالا ندیده بودمش این کیه.....پشت عکسو دیدم نوشته بود متیو....یعنی اینکه تو عکسه متیو عه....بی خیال شدم و رفتم بیرون اسکورپیوس و آلبوس منتظر بودن دقت که کردم جیمزم پشت در بود رفتم سمتشون سلام بریم ؟ آلبوس : بالاخره اومدی بریم تو قطار هممون داخل یه کوپه نشستیم بعضی وقتا با هم حرف میزدیم تنها کسی که حرف نمی زد و فقط به بیرون خیره شده بود جیمز بود جیمز....حالت خوبه چیزی شده؟ جیمز : خوبم باشه؟ ولم کن رز : این حرفشو با داد گفت...حالا مگه چی گفتم که اینطوری جوابمو میدی؟ اصلا به من چه چند ساعت گذشت تو این مدت هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد رسیدیم....زنگ در و زدم خاله آرامیس در و باز کرد آرامیس : در و باز کردم پشت در رز و بچه ها بودن رز و بغل کردم شاید به خاطر این بود خیلی وقته رز اولو ندیدم رز : بغلش کردم سلام....هرماینی : سلام بچه ها اومدین رز دلم واست تنگ شده بود خوش اومدین...جیمز : با هیچکس حرف نزدم و فقط رفتم نشستم یه گوشه....دراکو : اسکور چطوری دلم واست تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمت اسکورپیوس : خوبم ممنون آرامیس : عزیزم دَرسا چطور پیش میره اسکورپیوس : عالی...مامان حالت بهتره؟ قلبت که درد نمی گیره نه؟ آرامیس : خوبم عزیزم لبخند تو رو که می بینم حالم بهتر میشه...اسکورپیوس : رفتم سمتش و بغلش کردم دلم واست تنگ شده بود.....
آلبوس : کی پایه جرات حقیقته؟ اسکورپیوس : فکر خوبیه آلبوس : جیمز تو ام بیا....جیمز : علاقه ای به این بازی نداشتم ولی واسه اینکه حوصلم سر رفته بود باشه ای گفتم....همه توی اتاق نشسته بودیم و یه بطری وسط بود که در حال چرخش بود افتاد به جیمز و رز ....رز : جرات یا حقیقت ؟ جیمز : حقیقت رز : چیو از من مخفی میکنی چرا باهام اینجوری رفتار میکنی ؟ جیمز : با این سوالش قلبم به تپش افتاده بود و دستام سرد شده بود...حالا چی بگم....چون...چون تو منو بازی دادی....رز : منظورت..چیه؟ جیمز : تو دشمن من بودی...هیچ به این فکر کردی عکس اونی که تو اتاقته کیه ؟ اون بزرگترین دشمن ما بود...و تو همدستش چطور انتظار داری مثل قبل باهات رفتار کنم ها؟ رز : ببین من نمی فهمم تو چی میگی و متیو فقط دوستم بود از اونجا بلند شدم اسکورپیوس : رز کجا میری ؟ رز : جایی که همه هر جور که دلشون می خواد باهام حرف نزنن....در و محکم پشت سرم بستم و رفتم تو حیاط نسیم خنکی مو هامو نوازش می کرد و اشکای روی صورتمو با خودش می برد اسکورپیوس : دستی روی شونش گذاشتم رز گریه نکن باشه؟ رز : نمی تونم مگه...مگه من چکارش کردم ها ؟ جیمز مگه یه زمانی بهترین دوستم نبود پس چی شده ها؟ چرا همه چی عوض شده هیچی مثل اولش نیست اسکورپیوس : رز و سمت خودم کشیدم و بغلش کردم عطر موهاش و حس میکردم هیس آروم باش...تو هیچ کاری نکردی....رز آروم باش خواهش میکنم رز : هیچی نگفتم و فقط اشکام روی صورتم خشک شده بود و....تو آغوشش واقعا حس امنیت و آرامش داشتم.... جیمز : از پنجره بهشون خیره شده بودم....تقصیر خودشه...همه چی تقصیر خوشه.... آلبوس : دستی روی شونه جیمز گذاشتم دوسش داری ؟ جیمز : بهتره بگی دوسش داشتم...دیگه نه هرگز نه....
اسکورپیوس : بهتری ؟ رز : اهوم ممنون...فقط...نمی خوام باهاش حرف بزنم...اسکورپیوس : اگه اومد سمتت با من طرفه خوبه؟ رز : ممنونم اسکور...اسکورپیوس : بیا بریم داخل سرده....دراکو : کجا بودین ؟ اسکورپیوس : تو حیاط دراکو : چرا ؟ رز : رفتیم یکم هوا بخوریم هرماینی : بچه ها کیک می خورید؟ اسکورپیوس : کیه که از کیک بگذره.....هری : راستی میگن دلفی دیگه تا آخر عمرش آزکابان می مونه هرماینی : جدی ؟ پس دیگه خطری تهدیدمون نمیکنه........رون : خب امشبو می موندین رز : ممنون بابا ولی فردا کلاس داریم اونم با پروفسور اسنیپ دراکو : پس واقعا باید برید...آرامیس : اسکور مراقب خودت باش نگران منم نباش رز خدافظ عزیزم....رز : خدافظ.... آلبوس : بچه ها قطار رفته الان چکار کنیم.....اسکورپیوس : من یه راه بلدم....جیمز : همینم کم مونده از راهی که تو میگی بریم....آلبوس : جیمز بس کن اسکورپیوس : البته راهو درست یادم نمیاد رز : بیاید بریم شاید رسیدیم به هاگوارتز....صدای قدم ها و خش خش برگای پاییزی به گوش می خورد تنها روشنایی جنگل ماه بود...نور ماه به تک تک درختا می خورد و باعث روشنایی می شد صدای جغد و کلاغ توی جنگل پخش شده بود آلبوس : بچه ها اینجا کجاست...راهو اشتباه اومدیم جیمز : گفتم که نباید جون خودمونو دست هر کسی بدیم اسکورپیوس : میشه دقیقا بگی کجای این اتفاق تقصیر منه؟ جیمز : همه چی اگه نمی گفتی راهو بلدی حداقل تو این جنگل نبودیم رز : بس کنید....انقد سرو صدا نکنید....بازم می گردیم اونقدری که برسیم هاگوارتز..... به هر سمتی میرفتیم راه اشتباه بود میشه گفت گم شده بودیم... آلبوس : خیلی خوابم میاد رز : من میگم بیاید تا فردا اینجا بمونیم....جیمز : عجب فکری اینجا بمونیم تا غذای حیوونای وحشی بشیم رز : چادر می زنیم اسکورپیوس : فکر خوبیه با جادو یه چادر تقریبا بزرگ رو زمین ظاهر شد آلبوس : عالیه من میرم بخوابم رز : ولی اینکه فقط جای دو نفر داره اسکورپیوس : دو نفر نگهبانی میدن رز : من که اصلا خوابم نمیاد جیمز : خوابو ترجیح میدم و رفتم داخل چادر اسکورپیوس : خب منم خوابم نمیاد چند تا چوب جمع کردیم و آتیش روشن کردیم و هر دو کنار آتیش نشستیم رز : واقعا سرده اسکورپیوس : دستشو گرفتم یکم صبر کن آتیش تازه روشن شده الان گرم میشه.... مدتی گذشت تقریبا هوا روشن شده بود نگاهی به رز کردم سرشو رو شونم گذاشته بود و خوابش برده بود بیدارش نکردم و بعد چند دقیقه خوابم برد.......آلبوس : اسکور...اسکور بیدار شو باید برگردیم رز : چشمامو باز کردم صبح شده ؟ آلبوس : آره باید راه بیوفتیم.... هر چهارتامون بدون هیچ حرفی فقط راه می رفتیم تا بالاخره به جایی برسیم......رز : بچه ها...این آخر جنگله داریم می رسیم....درسته از دور ساختمون بزرگ هاگوارتز دیده می شد.....
رز : بالاخره رسیدیم رفتم تو اتاقم ردامو پوشیدم و رفتم سمت کلاس.......
ناظر لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه 💚🎻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییی بودددددددددد
تنکس کیوت💚🎵
بعدی بررسیه ♥💙
و اینکه عالی بود
ممنووون💙♥
واقعا پارت بعدی پارت آخره؟🥲💔
آرع☺♥💚
پارت بعدددد
امروز میزارم♥💚تنکس
راستی پارت بعد آخره:))