لایک یادت نره
از زبان جیمین: یهو ایو افتاد توی بغلم خیلی ترسیدم همه نگران شدن من گفتم میبرش خونه چون خونش نزدیک خونه منه همه گفتن باشه بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشینرسیدیم خونه خابوندمش روی تخت وخودم رفتم روی کاناپه خابیدم صبح بلند شدم (البته دیگه ظهر بود😂) رفتم توی اتاق لبه تخت نشستم به ایو زل زدم که یهو بیدار شد
از زبان ایو: یهو چشامو باز کردم دیدم جیمین بهم زل زده سری نشستم دادو بی داد کردم و گفتم من اینجا چیکار میکنم جیمین جریانو برام تعریف کرد ✌🏻
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ممنون✌🏻🙂
عالی بود🙂
پارت بعد