پارت 18 فصل دوم ناظر پلیز منتشر ♥🌌
دراکو : ماشینو روشن کردم که گوشیم زنگ خورد هرماینی بود...الو هرماینی : دراکو کجایی؟ خبری نشد؟...دراکو : می ترسیدم اگه بهش بگم دنبالم بیان...آخه مطمئنم خطرناکه هرماینی : الو چی شد...دراکو : نه خبری نشد بازم دارم میگردم فعلا خدافظ... شروع به رانندگی کردم...آدرس بیرون از شهر بود...با سرعت بالا رانندگی می کردم....فکرم بد جور مشغول بود یعنی کار کی میتونه باشه...2 ساعتی گذشت به ساختمون دو طبقه تقریبا قدیمی رسیدم...چوب دستیمو همراهم بردم و در زدم....در باز شد و وارد شدم یکی روی صندلی پشت به من نشسته بود و گفت...دلفی : انتظار داشتم بیای دراکو....دراکو : ت..تو کی هستی؟ دلفی : صدات می لرزه نکنه ترسیدی ها؟ دراکو : ببین من از تو نمی ترسم حتی نمی دونم کی هستی فقط وای به حالت اگه بلایی سر آرامیس اومده باشه....دلفی : چطور دختر اربابتو نمی شناسی؟ بعدشم تو حق نداری تهدیدم کنی...چون الان برنده بازی منم...دراکو : ارباب؟ کدوم ارباب...دلفی : همونی که تو جنگ پشتشو خالی کردی...همونی که خودت میدونی دراکو : و..ولدمورت؟ دلفی : ارباب ولدمورت....دراکو : اون ارباب من نیست من به اجبار یه مرگخوار شدم...یعنی تو...تو دختر اونی؟ دلفی : درست حدس زدی دراکو : من واسه این حرفا اینجا نیومدم آرامیس کجاس؟ می خوام ببینمش دلفی : نه دیگه نشد اینجا من دستور می دم....هر چند چطوره بزارم واسه آخرین بار ببینش ها نظرت چیه؟ دراکو : دهنتو ببند آرامیس کجاس؟ دِ سریع بگو.... دلفی : دفعه آخرت باشه داد می زنی....خودت خوب میدونی اگه دست از پا خطا کنی می تونم به راحتی هم تو و هم اون آرامیسو بکشم....پس به نفعته ساکت شی...به هر حال تو میمیری....من انتقام پدرمو ازت میگیرم البته اصل کاری اون پاتره... دراکو : چوب دستیمو آروم گرفتم دستم و بهش خیره شدم....از کجا معلوم....برنده تو باشی؟ دلفی : هیچ کاری از دستت بر نمیاد چون خیلیا خبر دارن تو اینجایی...یکیش داداشم که اونم دنبال انتقام از توعه...دراکو : چوب دستیمو انداختم زمین... ببین هر کاری...هرکاری می خوای بکن فقط...فقط بزار آرامیس بره...بزار زنده بمونه...دلفی : چرا باید این کارو بکنم؟ هر چند پسرت...چی بود اسمش آها اسکورپیوس دلم واسش میسوزه که قراره پدر و مادرش تو یه روز بمیرن...
دراکو : خواهش... میکنم بزار آرامیس بره...دلفی : اونوقت تو می میری.....دراکو : بغض گلومو می فشرد و دستام مثل یخ سرد شده بود...من..من مشکلی ندارم فقط بزار..آرامیس بره...آخه تو یکم رحم نداری؟ دلفی : ساکت شو...دراکو : فقط بزار واسه آخرین بار ببینمش..خواهش میکنم....دلفی : جک بیا اینو بِبر پیش اون دختره که بالاس... دراکو : رسیدم به یه اتاق درو باز کردم و وارد شدم چشمم به آرامیس خورد به یه صندلی بسته شده بود...آرامیس خو..خوبی؟ آرامیس : درا..دراکو خودتی؟ اومدی بالاخره...اون اون می خواد...آخ دراکو : چی شد...آرامیس خوبی؟ آرامیس : مشکلی نیست فقط قلبم درد می کنه...دراکو...گوش کن...دراکو : نه تو گوش کن ببین تو از اینجا میری...آرامیس : نه..من...من بدون تو نمیرم... دراکو : آرامیس...تو میری...باید بری باید..زنده بمونی..آرامیس : چی داری میگی...یا هر دو با هم میریم... یا... هیچکدوم...دراکو : یکی از ما باید...باید زنده بمونه اون تویی...از اینجا برو...اون منو میکشه ...مطمئنم لبخندی زدم...حداقل تو زنده بمونی...مراقب اسکور هستی.... آرامیس : آخ...قلبم..خیلی..درد..درد می کنه دراکو : تو...تو حالت خوبه...چیزیت نیست فقط...فقط واسه استرسه...آرامیس : من...نمیرم دراکو : من زیاد نمی تونم اینجا بمونم بهم قول بده...قول بده مراقب اسکور هستی...حتی واسه آخرین بارم نتونستم ببینمش...آرامیس : دراکو....تو چیزیت نمیشه...دراکو : دستشو گرفتم...من همیشه..همیشه دوست دارم حتی اگه دیگه زنده نباشم...حتی اگه فراموشم کنی اشکام همینطور صورتمو خیس می کرد...هر چند آرامیس بیشتر گریه می کرد...اشکاشو پاک کردم...باید برم...اگه میشه فراموشم نکن...آرامیس : دراکو...نه..خواهش میکنم نرو...دلفی : اومدی ؟ دراکو : اول باید آرامیس بره.... هرماینی : همینطور تو خونه قدم میزدم و فکرم درگیر آرامیس بود...مطمئنم دزدیده شده...سوار ماشین شدم و و رفتم سمت خونه هری....در زدم...جینی : سلام عزیزم خوبی؟ هرماینی : ممنون هری خونس؟ جینی : آره...هرماینی : آها خب باید باهاش حرف بزنم.... جینی : تو اتاقشه... هرماینی : در زدم هری : بیا تو هرماینی : سلام هری یه اتفاقی افتاده...هری : چی شده داری نگرانم میکنی...هرماینی : آرامیس...آرامیس دزدیده شده...هری : چی...امکان نداره دراکو کجاست؟ هرماینی : وایسا یه زنگ بزنم...هر..هری گوشیش خاموشه هری : نمی دونی کجا رفته؟ هرماینی : گفت میره دنبال آرامیس بگرده...هری : خب...یه چیزی ساختم وایسا یه جورایی شبیه جی پی اسه ممکنه بفهمم کجاست....وایسا ببینم خب...دراکو نه بیرون شهره هرماینی : بی..بیرون شهر؟ هری : برو سوار ماشین شو بریم....ممکنه هر لحظه که دیر تر بریم اوضاع خطرناک تر بشه....هرماینی : تو ماشین نشستم و منتظر هری موندم...این چیه دستت؟ هری : اسلحه...ممکنه لازم بشه....رسیدیم کنار یه ساختمون دو طبقه یه در پشتی داشت.... دراکو : پس کِی آرامیس میره ها؟ دلفی : انقد عجله نکن
دراکو : خیلی نگران بودم....یعنی واقعا آخرین روز زندگیمه؟ یعنی این آخرین نفسامه؟....ولی نباید...نباید اینطوری تموم می شد همینطور که با خودم حرف می زدم صدای ورد مرگ....یعنی آواداکداورا رو از پشت سرم شنیدم...آروم برگشتم دلفی...روی زمین بی جون افتاده بود به پشت سرش نگاه کردم هری بود....باورم نمیشه...هری : خو..خوبی ؟ دراکو : واقعا شوکه شده بودم....یعنی من زنده می مونم من...دوباره کنار آرامیسم...لبخندی اومد رو لبم خو..خوبم فقط چطور..چطور فهمیدین من اینجام؟ هرماینی : با وسیله ای که هری ساخته....آرامیس...کجاست؟ دراکو : طبقه..با...متیو : شما..چکار کردین...دلفی...دلفی چشماتو باز کن...تو اینجا چکار می کنی...هری پاتر دشمن قدیمی پدرم...چیه راضی شدی حالا که خواهرمو کشتی...چیه نفر بعدی منم نه؟ اجازه این کارو بهت نمیدم....تو دراکو....شنیدم خیلی آرامیسو دوست داری....البته دو تا گروگان پیش منه...هنوزم برنده منم...مثل اینکه خیلی دلت می خواد آرامیس بمیره؟ یا رز....هرماینی : چ..چی رز پیش توعه؟ متیو : آره...می تونم بکشمش هری : حتی فکرشم نکن...نمیتونی کاری کنی....متیو : انقد بی فکر نباش پاتر.....دراکو : بس کن چرا خانواده ریدل دست از سر من بر نمی دارن...مگه چکار کردم...تا کی باید انقدر داغون بشم؟ تا کی باید آرامیس از من دور بشه؟ چرا درک نمی کنی من دوسش دارم....متیو : نه درک نمیکنم همونطور که شما رز و از من گرفتین به خاطر شماست که اون ازم متنفره به خاطر شماس که از من دوره...منم اونو دوست داشتم هرماینی : چی داری میگی؟ یعنی چی دوسش داری ها؟ به هر حال کاری از دستت بر نمیاد.... صدای ماشین پلیس به صدا در اومد....متیو : این از کجا اومد؟ پلیس؟ چطور جرات میکنی....
پلیس : متیو ریدل...بالاخره پیدات کردم....تو میری آزکابان...هر چند خواهرت که مقصر این اتفاقه مرده...اونجا به همه چی اعتراف می کنی....متیو : من...کاری نکردم....+اونجا همه چی مشخص میشه....دراکو : برگشتم طبقه بالا آرامیس....آرامیس... چشماش بسته بود....
ناظر لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه 💚🌃....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
منتظر پارت بعددددددددددددددد
اومدع
بعدی بررسیه ♥💚
دارم می نویسم....امیدوارم لایکا بره بالا💚
تروخدااااااااااا پارت بعد دو امروز بنویسسسسسس
مطمئن نیستم اگ وقت کنم حتما♥🌌
مرسییی💚
بده دیگهههههه