
Dorood🍔🇬🇧
+ دادلی کاری داری _ آره + من ظرفا رو شستم _ نه نه منظورم این نیست + پس چیکار داری _ تو چند وقته مثل قبل نیستی ، چیزی شده + یعنی چی مگه قبلم چه شکلی بود _ خوب اون موقع باهاشون شوخی میکردی + و عمو ورنون بهم میگفت زبون دراز _ ولی من دلم واسه اون هارلی تنگ شده + تو چت شده همین دیروز نبود بهم گفتی احمق _
_ خوب واسه این که از بودن باهات لذت میبرم و شاد میشم + منظورت این نیست که ... _ نه نه منظورم این نیست ، من عاشقت نیستم فقط به عنوان یه رفیق ... + تو همیشه از من بدت میومد _ نه تو اشتباه میکردی + خب باشه اصلا هرچی _ ببینم اون پسره دراکو اذیتت کرده + تو دراکو رو از کجا میشناسی _ خوب ... چیزه ... + اون ی تو اتاقم نامه هامو خوندی آره _ خب راستش آره +
+ چرا یهو باید اینقدر نگران من باشی _ چون تو مثل خواهرمی + چیزی زدی دادلی تو همین دیروز بهم فوش دادی _ اون شوخی بودی ، راستی دراکو کیه + هیچکی _ دوست پسرته نه ، توی اون مدرسه + آره چطور _ مبارک باشه + هی منظورت چیه _ فکر کنم حرف منو بد برداشت کردی من عاشقت نیستم فقط دلم میخواد دوباره فضای خونه شاد باشه + پس تو اتاقم چیکار میکردی و چرا نامه هامو خوندی _ کنجکاوی + آهان _ نگفتی چرا عوض شدی ، الآنم که گریه میکردی + خب ... یکی از کسایی که دوستشون داشتم دیگه نفس نمیکشه _
_ دراکو + اههه خدا نکنه ، دیگه هم اسم اونو نگو شر میشه _ باشه حالا کی بوده + اسمش سدری... _ سدریک دیگوری + تو از کجا میدونی _ هری هر شب گریه میکنه میگه سدریک و نکش + خب آره اون مرده _ خودتو ناراحت نکن عمرش همون قدر بوده + آره _ خب من باید برم خدافظ + باشه خداحافظ . اصلا از خودم انتظار داشتم با دادلی درد و دل کنم ، حالا شده کاریش نمیشه کرد ، راستش از اونی که فکرش رو می کردم آدم تره . روز ها همینجوری میگذشت و منم با مرگ سدریک بیشتر کنار میومدم ...
سه ماه بعد ... سرم خیلی درد میکرد ، باید امروز میرفتیم هاگوارتز . هم ذوق داشتم هم یاد چشمای سدریک می افتادم . به هر حال باید از زندگیم نهایت استفاده رو میکردم پس پاشدم و با ذوق لباسام رو جمع کردم .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پاااااارت