با اینکه اصن کامنت ندادین و لایک نکردین من دارم پارت میدم ایندفعه شرایط پر نشه نومودم:/
)۱ سال بعد!
بلند شدم و به سمت سر.ویس رفتم دست و صورتمو شستم و اول از اتاق خارج شدم و بعد از پله ها پایین رفتم و در اخر به سمت میز صبحانه رفتم انقد گشنم بود که نگم براتون😀
بعد از خوردن یه صبونه مفصل خواستم از رو میز بلند شم که پدرم گفت:ادرین.....ازت میخوام برای این پروژه جدید همراه من به خارج از کشور بیای.ادرین_به روی چشم.....فقط کـِی میخواید برید؟
گابریل_اوم هفته بعد🥰ادرین_چشم.و رفتم تو اتاقم هنوز کلی وقت برای چمع کردن وسایل داشتم و ته تهش دو روز اونجاییم.تو این فکرا خوابم برد (یک هفته بعد😀)
فقط منتظر بودم به هتل برسیم خودمو پرت گنم رو تخت و تخت بخوابم🥲جلو هتلی نگهر داشت پیاده شدم و همراه با پدرم به سمت هتل رفتیم بعد از انجام کار ها و گرفتن کارت به سمت اتاق ها رفتیم(اتاق جدا دارن😀)کارت رو اروم روی جایگاهش کشیدم در با صدای تیکی تقریبا اروم باز شد در رو کامل باز کردم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
بعدییییییییییییییییییییییییی
داره بررسی میشه از دیشب گذاشتم😃💗
زیبا و پرمعنی🖤🐾
ولا من دارم گیج میشم مرینت با ادرین یا فیییییی....اهم...اهم«وی صدایش را صاف میکند»
فییییییییییییییی...لییییییییییییی.......ککککک....«وی تلاش بر ان دارد که اسم طرف را بگوید»
اه خودت میدونی کیه دیگه
اسمشو نمیتونم بگم به خواطر خیانتش به لیدی اینا و همدست شدنش با گابی😒😕
مرینت همسر فیلیکسه😂💔
و ادرین حافظش رو از دست داده و اون روزا رو فراموش کرده و بخاطر همین ح..ی به مری نداره😭
میدونممممممممم😩😭😭😭
ولی خدایی چرا هیچکی کامنت نمیده میدونین داستان نویسی چقدر زحمت داره از وقت و انرژی خودش میذاره که داستانو بذاره براتون
بیا پیوی اجی
ولی خدایی یه کاری کردی دیگه دلم نمیخواد مری با ادرین باشه فلیکس به این گلی، از الان بگما از فلیکس جداش کنی با خشم حنانه رو به رو میشی😂😂😂😎😎😎
😁😂اقامون جل......😀😁😂چیکار کردم؟😁😁
ولی ادرین اگر حافظشو به دست بیاره............😁
اگر مجزه گرا دست من بود نمیشد هیچ کاری کرد چون که دنیا نابود میشد و دنیایی ساخته میشد که حتی معلوم نبود خودم توش باشم یا نه
پلگ توضیح داد تو یکی از قسمت ها
اره میدونم میخواستم بگم چی ارزو میکنی و کیو قربانی میکنی؟😁
هیچ ارزویی ندارم ولی تو رو قربانی میکردم بس که ما رو حرص میدی😂😁
دلت میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟😂*وی صورتش ماننده خ.ر شرک میشود*😂
ولی شما ها دو تا دیگه لایک کنین من پارت بعد رو نوشتم میدم راستی خانوم خانوما عشقیکه فک میکنن هوسه رو همت کردم نوشتم😂😁😀برو بخون خودم دهنم باز مونده چی نوشتم😂
بله بعد از هزار سال تو که میدونی من اونو بیشتر دوست دارم
الکی هم هی سرمن غر نزن دیر یازود بالاخره مجبورت میکردم ادامه شو بنویسی😒
وی خودشیفته(تر) میشود😂😂
حاجی من پارت بعدو نوشتم ولی تا شرایط پر نشه نمیزارم😀
ولی شاید چون برام فرق داری برات بفرستم تو پبوی:)
اسم بادیگارده سایمون بود
عههههه خدایی نمیدونستم😁💕