باز گوشی با ترانه با صداها فراوان
یک گوشی شاد گردش یک روز بی شارژ
خوب و شیرین تو یک شهر بزرگ
گوشی ۱۰ ساله بودم شاد خرم
نرم نازک چست و چابک
با تو پای گوشی گانه بارنامه ها را باز میکنم[°°][°°]✓✓✓✓✓✓✓✓✓
دور میگشتم ز فروشگاه.
می شنیدم از پرنده حقایق ترسناک از آدم ها............................
گوشی چون شمشیر بران.
پاره می کرد چشم هارا تو این دنیای وارونه. گوشی های فانتزی
بس گواراه بود گوشی
به چه زیبا بود گوشی
می شنیدم از پرنده که آدم ها گوشی ۸ا دور می اندازند...................
زندگانی خواه تیره. خواه روشن.
هست آزار. هست آزار. هست آزار. (◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)(◕ᴗ◕✿)
شاعر بهار یعقوبی
پرفکت :)
احساس میکنم کلاس پنجم یا چهارمی.
آری؟
۱۵سال
وای 🤣😂