《۱۰۲ نفر از مردم اسمان》³

بازم کم نوشتم😂دیگه بپذیرید لطفا😂♥️🎈

من:خیلی خب همه حاضرین؟ اوکتاویا : اره بریم [توی راه] جاسپر :هعی فین تورو برای چی زندانی کردن؟ فین:سه ما از اکسیژن ارک رو هدر دادم اوکتاویا : زحمت کشیدی فین : خب تورو برای چی دستگیر کردن ؟ اوکتاویا: ...بخاطر به دنیا اومدنم (اوکتاویا میره جلو) مانتی:بنظرتون چرا یهو تصمیم گرفتم مارو بفرستن زمین؟ من:منابع اکسیژن ارک داره تموم میشه خراب شده و راهی برای درست کردنش نیست ۳ ماه وقت دارن بدون ما ۴ ماه هیچ راهی جز زمین ندارن

فین:تو اینو میدونستی؟ برای همین تو انفرادی بودی من:بابام اولین کسی بود که مشکلو فهمید اون میگفت مردم باید بفهمن اما شورا باهاش مخالف بود مامانمم همینطور برای همین معلقش کردن و منو انداختن انفرادی جاسپر :چه عالی فین:هعی منظورت چیه اونا قراره بمیرن جاسپر : ب من چ فلش بک (بابای کلارک:مردم باید بدونن این حقشونه ابی:نه خودت میدونی جاها باهات مخالفه ممکنه باعث هرج و مرج بشه بابای کلارک:اما اونا حقشونه ک بدونن ابی:هعی بهم قول بده قول بده به کسی چیزی نمیگی بخاطر کلارک بابای کلارک:متعصفم نمیتونم دقیقا بخاطر کلارک باید این کارو کنم [کلارک داره همه چیزو گوش میده]اونا حقشونه بدونن تا یک سال دیگه میمیرن ابی:تو راهی پیدا میکنی همیشه پیدا کردی بابای کلارک:اینبار دیگه نمیتونم)پایان فلش بک جاسپر:اوه خدای من عجب صحنه ای (اوکتاویا لباسشو در اورده بپره تو رود ) من: صبر کن فین :رودخونه من:قرار نبود اینجا رودخونه باشه

مانتی:حالا که هست اوکتاویا :هعی جاسپر بدو بیا تو اب فین :صبر کن اون چیه اونجا ؟ جاسپر : اوکتاویا فورا از اب بیا بیرون (اوکتاویا بر میگرده پشت و مار گنده ادم خوار رو میبینه) اوکتاویا : اه نه کمک ک...مک فین : حالا چیکار کنیم گرفتش من:خیلی خب بیایین کمکم کنید این سنگو بندازیم تو اب مانتی : یک دو سه من :جواب داد داره میره جاسپر برو اوکتاویا رو بیار (جاسپر میپره تو اب)فین :عجله کن داره بر میگرده مانتی : جاسپر دستت رو بده به من من:اوکتاویا بیا اینجا (میارنشون بیرون) مانتی: یادم باشه دفعه بعد دختره رو نجات بدم 😂😂 جاسپر :😂 اوکتاویا:😂 کلارک :یه چیزی میخوام زخمشو ببندم اوکتاویا : شلوارمو پارا کن (زخمشو میبنده و به راهشون ادامه میدن) بلامین : اگه اشتباه نکنم شما دو تا مورفی و اتم بودید درسته؟ مورفی : درسته دردت چیه؟ بلامین : مخوام بپرسم شما فکر کردین وقتی اونا بیان پایین جرمامونو میبخشن؟ اتم : منظورت چیه؟ بلامین : دادم میگم اگه هم جرمامونو ببخشن به یه چشم دیگه بهمون نگاه میکنن ته تهش اشغال جم کنشون میشیم

مورفی : حرفتو بزن بلامین : میخوام اولین کسایی باشین که از اومدن اونا به این پایین جلوگیری میکنن برای شروع میتونید اون دستبند هارو باز کنید تا اونا فکر کنن مردید مورفی: خب چی به ما میرسه؟ بلامین: بلاخره برای اداره این کمپ نیاز به کمک دارم (بلامین میره ) اتم : بیا بازشون کنیم من : فین همه چی حاضره ؟ فین : اره الان میپرم اونور رود با کمک این طناب پوسیده البته اوکتاویا : هعی خودت داوطلب شدی اولین نفر بری یکم شجاع باش جاسپر : صبر کن من میخوام برم فین : خیلی خب بیا .... اگه یه کم بترسی عیبی نداره جاسپر : خیلی خب دارم میرم یوهووووو ..... همه چی خوبه میتونید بیایید اینور فین : خیلی خب نفر بعدی کیه ؟ من : من میرم جاسپر : هعی بچه ها اینجارو نگاه کنید (تابلویی پیدا کرده که روش نوشته سکوه ی ودر) ما موفق شدیمممممم همه : اینههههههه و یهو (تو تصویر نگاه کنید چه اتفاقی افتاد ) فین: بخوابید رو زمین حالا من : ما اینجا تنها نیستیم