پارت 3 فصل دوم ناظر پلیز منتشر👑💚
شما... کی هستین ؟ ..... اسم من امیلیه آمم فکر کنم اشتباه در زدم..... آرامیس : خب .. باشه مشکلی نیست به سلامت.. دراکو : آرامیس کی بود؟ آرامیس : هیچکی اشتباه در زده بود دراکو : مطمئنی اشتباه در زده ؟ آرامیس : آره ... هری : بچه ها بیاید دیگه حالا اشتباه در زده چیزی نشده که آرامیس : آره بیا بریم دراکو.... راستی شام حاضره رون : من که واقعا گشنمه آرامیس : راستی هری لیلی لونا کجاس؟ جینی : گفت میره پیش دوستش دراکو : من واقعا نگران اسکورپیوسم اگه .. اگه با رز دشمن بشه واقعا بد میشه هرماینی : نگران نباش... رز کینه ای نیست آرامیس : اسکورپیوس هم همینطور هری : جدیدا خوابای عجیبی می بینم... رون : چه خوابی؟ هری : باورم نمیشه ولی.. خواب ولدمورت دراکو : چ..چی امکان نداره آرامیس : بچه ها انقد درگیر این چیزا نشید بیاید شام... اسکورپیوس : توی اتاقم نشسته بودم تو فکر حرفای رز بودم پدرم یه مرگخواره.... صدای در اتاقمو شنیدم بیا تو... آلبوس : هنوز بیداری؟ اسکورپیوس : خوابم نمی بره آلبوس : هنوز از دست رز ناراحتی؟ اسکورپیوس : تا حالا از کسی کینه نداشتم ... گفتم بازم میگم فقط انتظار این حرفارو ازش نداشتم آلبوس : واقعا نمی دونم چش شده تا قبل هاگوارتز همش میگفت و می خندید الانم که همش با جیمزه راستی سال دیگه خواهرم لیلی لونا ام میاد هاگوارتز اسکورپیوس : مگه خواهر داری ؟ آلبوس : آره یه سال از من کوچیک تره اسکورپیوس : بالاخره خوابم میاد.... آلبوس : پس من برم میبینمت.... روز ها همینطور می گذشت ... همه چیز خوب بود بجز دوستی رز و اسکورپیوس... رز هنوز حس نفرت رو به اسکورپیوس داشت... امسال آخرین روزه... دیگه برمیگشتم خونه سوار قطار شدم و تا یه سال دیگه از هاگوارتز خدافظی کردم...
پدرو مادرمو دیدم سوار ماشین شدم آرامیس : چطوری عزیزم دلم واست تنگ شده بود دراکو : امسال چطور بود ؟ اسکورپیوس : خوب بود. دراکو : دوستیت با رز چطوره اسکورپیوس : خوشم نمیاد باهاش دوست باشم به هر حال اون خودش یه دوست داره ... اما با آلبوس خیلی خوش گذشت.... آرامیس : خب بالاخره رسیدیم به خونه خوش اومدی اسکورپیوس : آخیش اتاق دوست داشتنیم دلم واسه اینجا تنگ شده بود..... رز : سلام مامان دلم واست تنگ شده بود هرماینی : منم همینطور عزیزم رون : چطوری خیلی وقته ندیدمت رز : خوبم ... ممنون میرم تو اتاقم خیلی خوابم میاد ... رز : فضای همیشگی اتاقم حس خوبی بهم میده هنوزم به رفتار اول سال فکر میکنم اعصابم خورد میشه هرچند زیاد از اسکورپیوس خوشم نمیاد ولی نباید اون حرفو می زدم لباسمو عوض کردم و رو تخت گرم و نرم دراز کشیدم چشمامو بستم هرماینی : رون دراکو نامه فرستاده امشب میان اینجا رون : خب خوبه که ... هرماینی : عقل کل دشمنی رز و اسکورپیوس رو فراموش کردی ؟ رون : وای نه.... حالا مشکلی نیست بگو بیان هرماینی : یه نامه نوشتم و فرستادم..... اسکورپیوس : من نمیام دراکو : اونوقت چرا ؟ اسکورپیوس : مگه نمیدونی چون رز اونجاس آرامیس : بس کنید شما دو تا ام این چه دشمنیه؟ اسکورپیوس میریم باشه؟ اسکورپیوس : امیدوارم آلبوسم اونجا باشه.... رز : با صدایی که می شنیدم از خواب بیدار شدم مامان... دنبال چیزی میگردی؟ هرماینی : نه فقط دارم اینجا رو مرتب می کنم رز : چرا ؟ خبریه؟... هرماینی : مهمون داریم پاشو رز : کی ؟ هرماینی : آرامیس اینا رز : دلم نمی خواد با اون مالفوی حرف بزنم حوصلشو ندارم ....هرماینی : این حرفا رو نزن پاشو یه دستی به اتاقت بکش رز : باشه.. باشه هرماینی : پس من میرم رز : دست به کار شدم داشتم وسایلمو مرتب می کردم چشمم به یه جعبه زیر تخت افتاد اوردمش بیرون درشو باز کردم نقاشی های بچگیم لبخندی اومد رو لبم دلم واسشون تنگ شده بود دوباره در جعبه رو بستم و گذاشتم زیر تخت نگاه پنجره کردم غروبه وای خدا مگه من چقد خوابیدم اتاقمو تمیز کردم رفتم بیرون مامان ؟.. بابا کجاس هرماینی : سر کار اتاق درست شد؟ رز : آره...
آرامیس : اسکورپیوس حاضر شو بریم.... اسکورپیوس : اوفف باشه.. رفتم تو اتاقم یه هودی سبز با شلوار لی پوشیدم دراکو : موهامو شونه کردم و یه هودی مشکی و شلوار لی پوشیدم من .. حاضرم بریم؟ آرامیس : آره ...... رز : یه پیرهن آبی پررنگ پوشیدم صدای درو شنیدم هرماینی : رز .. درو باز کن رز : باشه.. تا درو باز کردم چشمم به اسکورپیوس خورد .... سلام خوش اومدین آرامیس : سلام عزیزم ممنون دراکو : سلام رز خوبی .... رز : ممنون اسکورپیوس : دستمو بردم جلو سلام ...رز : دستشو اورد جلو بهش دست دادم سلام.... هرماینی : سلام بچه ها خوش اومدین هوگو : سلام خاله... آرامیس : سلام عزیزم خوبی دراکو : خونتون قشنگه هرماینی : ممنون دراکو : رون کجاس؟ رز : بابا سر کاره اسکورپیوس : خاله ...آمم آلبوس نمیاد؟ هرماینی : گفتم ولی نمیدونم میان یا نه اسکورپیوس : آها مرسی هرماینی : رز بیا... رز : چی شده ..هرماینی : عزیزم حواست باشه چیز بدی بهش نگی رز : باشه مامان.. باشه میتونم برم ؟ هرماینی : وایسا این شیرینی ها رو بِبر رز : شیرینی ها رو برداشتم و رفتم بیرون گذاشتم رو میز آرامیس : عزیزم راستی پروفسور دفاع از جادوی سیاه کیه رز : پروفسور اسنیپ دراکو : آرامیس یادته چقد سخت گیر بود... هرماینی : مخصوصا نمره کم کردناش از گریفندور دراکو : دقیقا ....صدای کلید در اومد رون : سلام خوش اومدین چطوری اسکور ؟ ( مخفف اسکورپیوس ) اسکورپیوس : خوبم ممنون ... هرماینی هریو دیدم گفت می خواد بره یه جایی نمیاد ولی شاید آلبوس و لیلی لونا و جیمز و بفرسته بیان.... اسکورپیوس : آلبوس میاد ؟ رون : آره رفیقت میاد...رز : واقعا میان دلم واسه لیلی تنگ شده .....
یکی در زد رز : من باز میکنم.... شما؟ ..... تو رز هستی.. رز ویزلی رز : بفرمایید ....... ببخشید اشتباه اومدم رز : مطمئنی ؟ ....... ببخشید من باید برم خدافظ.. هرماینی : کی بود ؟ رز : چ..چی ؟ هرماینی : میگم کی بود ؟ رز : اش..اشتباه اومده بود دراکو : اشتباه ؟ چند وقت پیشم یه نفر اومد در خونه گفت اشتباه اومده... رز : ولی اسم منو می دونست هرماینی : چ..چی......
اینم پارت 3 فصل 2 ناظر لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت پلیز 💚👑
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
احتمال زیاد بزارم آخه یکم درس دارم😐💔😂
پارت بعددد
ممنون
اگ وقت کنم میزارم💚
منتظز پارت بعد......
مرسی 🎵💚
اگه وقت کنم میزارم...