پارت اول فصل 2 ناظر پلیز منتشر 🍏💙
( 13 سال بعد ): آرامیس .... آرامیس بیدار شو دیر شد ...... چشمامو باز کردم دراکو صبح به خیر دراکو : اسکورپیوس باید امروز بره هاگوارتز مثلا روز اوله ها آرامیس : وای پاک یادم رفته بود اسکورپیوس باید امروز بره.... سریع رفتم پایین اسکورپیوس : سلام مامان ... بالاخره بیدار شدی ؟ دراکو : بیاید صبحانه بخوریم اسکورپیوس : من خوردم میرم حاضر شم رفتم تو اتاقم موهامو شونه کردم و یه هودی سفید با شلوار لی پوشیدم و رفتم بیرون خیلی هیجان دارم آرامیس : رفتم تو اتاق یه بلوز سبز پر رنگ و شلوار مشکی پوشیدم و دستی به موهام زدم و .... دراکو یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود اسکورپیوس حاضری؟ راننده : آقای مالفوی و خانم اندسون بفرمایید....سوار ماشین شدیم به بیرون خیره شدم یاد چند سال پیش افتادم اولین روزی که دیدمش واقعا روز قشنگی بود..... تا به خودم اومدم رسیده بودیم ایستگاه قطار خیلی شلوغه .... از سکوی 9 و سه چهارم عبور کردیم چشمم به هری خورد سریع رفتم سمتش چطورید بچه ها دلم واستون تنگ شده بود خیلی وقته ندیدمتون اسکورپیوس همش میگه می خواد بچه ها رو ببینه رز : مامان چقد شلوغه حوصلم سر رفت اسکورپیوس : چشمم به یه دختر مو قرمز خورد .... سلام تو باید رز باشی نه؟ هرماینی : اسکورپیوس از روز اولی که دیدمت 12 سال میگذره چقد بزرگ شدی دراکو : اسکورپیوس به باباش رفته هرماینی: آره معلومه دراکو : چیه نکنه شبیه من نیست ؟ هری : باز شما دو تا شروع کردین هرماینی : این بار اون شروع کرد هری: بچه ها روز اول آشناییمون یادتونه؟ دقیقا تو همچین روزی همین جا تو همین قطار رون : چطور می تونم فراموش کنم تمام خاطره های ما از اینجا شروع شد..... دراکو : هر چند هیچکدوم با من دوستانه آشنا نشدین همه زدیم زیر خنده..... اسکورپیوس : سلام رز من اسکورپیوسم دستمو بردم جلو که دست بدم بخار و دود قطار شروع شد یعنی می خواست حرکت کنه دستمو عقب بردم و مامان و بابا رو بغل کردم و سوار شدم نشستم کنار آلبوس سورس و رز با آلبوس دوست شده بودم خیلی پسر باحالیه رز : من میرم تو یه کوپه دیگه پیش جیمز خدافظ آلبوس : می بینمت......
سرمو به شیشه پنجره نزدیک کردم و به بیرون خیره شدم فضای قشنگی بود..... آلبوس : خوراکی می خوری اسکورپیوس : حتما یه گاز از شکلات تو دستم زدم که قطار کم کم داشت وایمیستاد رسیدیم؟ آلبوس آره بالاخره.... پامو از قطار گذاشتم بیرون یه ذره هوا سرد بود نگاهی به ساختمون بزرگ و با شکوهی که رو به روم بود انداختم آلبوس : قشنگه نه ؟ اسکورپیوس : تو قبلا اینجا اومدی ؟ آلبوس : آره با پدرم اومدم آخه بابام هری پاتر معروفه.... اسکورپیوس : میرم یه اتاق پیدا کنم آلبوس : نه اول باید گروه بندی بشیم دنبالم بیا وارد شدیم باحاله .... مک گنگال : سلام سال اولیا باید گروه بندی بشید بین چهار گروه هاگوارتز گریفندور.... هافلپاف.... ریونکلاو..... اسلایترین کلاه مشخص میکنه عضو کدوم گروهید رز ویزلی.... کلاه : آمم شجاعت ... شجاعت گریفندور.... اسکورپیوس مالفوی کلاه : مالفوی ... اسلایترین. ... آلبوس سورس پاتر ... کلاه : مشخص نیست... شجاعت درونت یا زبون مار .... سخته .... اسلایترین آلبوس : چ..چی امکان نداره بیشتر از همه صدای پچ پچ بچه ها اذیتم می کرد میگفتن... یه پاتر توی اسلایترین... اونم پسر هری پاتر معروف.... اسکورپیوس : چه اشکالی داره مگه اسلایترین بده آلبوس به گروه من خوش اومدی... اهمیتی به بقیه نده آلبوس :جیمز داشت میومد سمتم جیمز : آخه چطور ممکنه .... نکنه تو یه مار زبونی آلبوس : داداش دیوونه شدی؟ جیمز : آخه پدر می گفت خودش مار زبون بوده آلبوس : حالا اتفاقیه که افتاده پدر گفت تو هر گروهی که باشی میتونی بهترین باشی .... من که یه دوستم تو اسلایترین دارم به اسکورپیوس لبخندی زدم ....
رز : جیمز معلومه کجایی دارم دنبالت می گردم آلبوس چطور ممکنه ؟ اسکورپیوس : چی شده مگه اسلایترین خیلیم خوبه رز : خب که چی ولی از نظر من بیشتر اسلایترینی ها بد هستن اسکورپیوس : نخیر خیلی از اسلایترینی ها خوبن همه مثل ولدمورت نیستن رز : لابد منظورت پدرت دراکو مالفویه اونم یه زمانی دشمن پدر و مادرم بوده و یه مرگخوار اسکورپیوس : تو حق نداری راجب پدرم اینطوری حرف بزنی جیمز : رز بس کن چکار با بقیه داری آلبوس : رز ویزلی دفعه آخرت باشه راجب اسکورپیوس بد میگی بعدشم من خودم راضیم که تو این گروهم رز : باشه هر جور دلت می خواد... مهم نیست آلبوس : اسکورپیوس خوبی رفیق ؟ اسکورپیوس : خو..خوبم اشکالی نداره فقط از اون انتظار نداشتم اینو بگه💔 آلبوس : بیا بریم اتاق پیدا کنیم رفتیم طبقه بالا دو تا اتاق پیدا کردیم اسکورپیوس : رفتم تو اتاق وسایلمو گذاشتم خیلی خوابم میومد چشمامو رو هم گذاشتم ... خوآبم برد.... دراکو : امیدوارم اونجا بهش خوش بگذره آرامیس : آره ..امیدوارم دراکو : یاد بچگی خودم میوفتم اولین روزی که رفتم هاگوارتز دوستی نداشتم دلم می خواست... با هری پاتر معروف دوست باشم بعدشم که چند سال بعد با تو آشنا شدم و دوست واقعیمو شناختم.... آرامیس : ولی از نظر من هاگوارتز جای عجیبیه مکان تمام اتفاقات تلخ و شیرین زندگیم.....
اینم پارت اول فصل 2 ناظر لطفا لطفا منتشر کن 🎵💚 لایک و کامنت پلیز
چطور بود ؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
راستی دوستان عکس تست اسکورپیوس و رز هستن🎵💚
عالییییییییییییییییییییی اولین فیکشنی که از اسکور خوندم انیقد خودزنی کردم سر فصل ۱
مسمستزااسازمپیس😭💗
دمت بخاری😉عالی بود
♡
پارت بعد بررسیه🔮💙
اوکی هر وقت وقت داشتی بخون
پارت بعد و میزارم...💚
قشنگه
من فصل اول را نخوندم اینو بخونم ربطی بهم ندارن؟(میدونم فصل اولش چی به چیه ولی اونقدر نخوندمش)
مرسیی 💚🌙
آمم این ادامه فصل اوله به هم ربط دارن🌙🎵
پس میرم فصل اول اش را هم میخونم تا وقتی پارت بعد میاد
جرر آرع معلومه 😂💔ولی فعلا چیزی نمیگم🎵💚
اسکورپیوس رو به رز میرسونی؟؟
فعلا چیزی نمیگم...
ولی از رو کاور فک کنم معلومه😂
رز چجوری حق داره به پسر دراکو اونطوری بگههههههههههه
خخ آروم باش😂💔💙
پارت بعد
میزارم💚...