کلی باهم جشن گرفتیم و چند ساعت بعد از زبون ات داشتم از خونه یونگی میرفتم خونه
خونه خودم ساعت حدود ۱۲:۳۰شب بود که یکم خسته بودم گفتم پیاده برم خونه خونه من زیاد از خونه شوگا دور نبود بعد ۱۰دقیقه تقریباً داشتم میرسیدم که رسیدم به به کوچه خیلی تاریک جوری که چراغ گوشیم رو روشن کردم داشتم میرفتم که یهو همه چیز سیاه شد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
امشب پارت بعد رو میزارم
عالیی منتظر ادامش هستم