ناظر تروخدا منتشر کن🥺🥺🥺☔💜
(صبح روز بعد) لی سه شین:سون میا،جین سون می جین سون می:بله سه شین:از صبح تاحالا سون کی رو ندیدم خبری ازش نداری سون می:باهم اومدیم مدرسه ولی نمیدونم کجا رفته حتما تو محوطه مدرسه هست. سه شین:اوک،بیا باهم دنبالش بگردیم میخوام ازش سوال درسی بپرسم سون می:باشه (در حال حرف زدن باهم) کیم هه ری:دینگ یهو پشتشون ظاهر میشه. سلام بچه ها دارین چیکار میکنین؟ -هیچی فقط داریم حرف میزنیم و دنبال سون کی میگردیم بومممم ناگهان زمین لرزه وحشتناکی می اید و زمین بین سون می و سه شین به دو نصف تقسیم میشه. سون کی,سون می رو حل میدم سمت داخل زمین
سه شین:نهههههههه😭 (سون می در عمق زمین غرق می شود (: ) سه شین:(یقه سون کی رو میگیره)هی چه طوری تونسی این کارو بکنی اون خواهرت بود سون کی:هه فک کردی اون بدبختو خواهرم حساب میکردم. هی اگر به کسی بگی میکشمت. سه شین:😭😭😭😭😭خیلی ... هستی سون کی میره پیش کاملیا. سلام معموریت تموم شد کاملیا:افرین پسر کوچولو اس،لح،ش...و در میاره و به سمت سون کی میگیره سون کی: مامان داری چیکار میکنی کاملیا:اح/مق من حتی مامانتم نیسم سون کی: پس کی هستی؟
کاملیا:قا...ت..ل..مامانت بوم(به سون کی کیلش(برعکس) میکنه) هه ری که سون کی رو تعقیب کرده بود و از هیچی نمیترسید به پلیس زنگ زد و آنها بلافاصله رسیدن. کاملیا رو دست*گیر کردن و رفتن.
سه شین:(۲۰ سال بعد برای بچه هایش(: ) این بود داستان اولین عشق من اگر عشقی رو از دست دادین سعی نکنین فراموشش کنین یا خاطراتو فراموش کنید یا یکیو جایگزین کنین خاطرت رو ارزشمند بدون و نگهشون دار و فراموش نکن مطمئن باش یکی بهتر از اولی میاد (:
کیوتیا ببخشید انقد کوتاه و سد اند بود و ببخشید بابت سانسور و اینا🥺☔💜 ناظر لطفا منتشر کن🥳💗 برید نتیجه چالش داریم::: (ناظر تو هم شرکت کن😂)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عه یادم رف بگم اخرین کتابم که خودم دارم میخونم بادام هست دیگ اخراش هسم😂🥺☕