
ناظر منتشر پلیززززززززز

(فردا صبح)از زبان نویسنده:مرینت زود تر از همه بیدار شد تختشو مرتب کرد که دید الیا چه ناز خوابیده یه لبخند زد و بعد لباسشو پوشید و اومد بیرون از اتاق بعد صبحانه رو داشت اماده میکرد که.....(از زبان ادرین)بیدار شدم ساعت 8 و 6دقیقه بود لباس مناسب پوشیدم و اومدم بیرون از اتاق که دیدم مرنت داره صبحانه اماده میکنه اد:سلام صبح بخیر خانم کوچولو مری:صبح بخیر اقا گلابی!!(عکس لباس مری اسلاید بالا)
اد:من سعی کردم باهات مودبانه حرف بزنم اون وقت تو اینطوری بامن حرف میزنی؟؟مر:کوچولو کم حرفی نیست اد:گلابی هم همینطور مری:روغنو میپاشم روت اگر ادامه بدی من اعصاب ندارم حالمم خوب نیست اد:م اوردی نه؟!مری:تو هرجور خواستی فکر کن بعد بقیه هم اومدن و صبحانشون رو خوردن بعد هرکس به کاری مشغول شد رز:مع اوری عکسای کیوت تو گوشیش جولیکا:گیتار زنی تو اتاقش
الکس پلی استیشن(درست نوشتم؟)کلویی دراز کشیده بود و با گوشی ور میرفت الی هم طبق معمول تو بلاگ و پروفایل و ایناش بود مرینت هم کتاب میخوند ادرین با نینو توی موبایل هاشن بازی میکردند که تیکی تو گوشی مری ظاهر شد(میدونید که مری از طریق نرم افزار تیکی رو میتونه تو هرجایی که نرم افزار باشه بیاره حتی ساعت مچی از اونایی که دیجیتالین)
تیکی:خوبی مرینت؟ مری:اره تیکی:راستشو بگو به قیافت نمیخوره مری:خب نه خوب نیستم تیکی:چرا؟مری:بدنم درد مینه حال ندارم تکی:شاید باید استراحت کنی یا یکی باهات شوخی کنه تا شاد شی طبق اطلاعات بدست اماده بیشتر افرادی ک بدن درد و حال ندارن به خاطر شاد نبودن زیادشونه مری:ممکنه که یهو ساعت گوشی مری زنگ خورد مری:اوه من باید برم ناهار درست کنم که الیا درو باز کرد
الیا:بیا وقت درست کردن ناهاره مری:چه دقیق الیا:ساعت گوشیت و تنظیمشو دبیده بودم بدو دختر بعد مرینت اومد پایین تا غذا درست کنه که دید ادرین هست مری تو دلش:این گلابی هم ول کن ما نیست بعد رفت پیش بدشو بست و نشغول درست کردن ناگت و اسنک شد که ادرین یکم ارد پرت کرد سمتش(برای سخت ناگت تو فرانسه ارد هم میزنن)بعد مری گفت:اینطوریه اره؟ بعد یکم پودر سوخاری پرت کرد
اد:البته بعد یکم گوجه پرت کرد که مری احساس کرد حالت تهوع داره رفت دستشویی که ادرین اومد اد:خوبی؟ مری:اره ممنون بعد اومد بیرون و پیشبندشو در اورد که دید الیا داره درست میکنه الیاحالت خوبه؟اگر مشکلی نیست من غذا درست کنم؟مر:البته که مشکلی نیست من یکم خستم بهتره برم بخوابم (از زبان نویسنده) نینو داشت با دوربین شکاری دید میزد که دید م-ظ-ن-و-ن ها دارن به مهمونا خوش امد میگم ماریا(همون خ-ل-ا-ف-ک-ا-ر-ه-ا):خوش امدید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییی اولین لایک و اولین کامنتتتتتتتت
تنکیووووو