چشمامو باز کردم. برای چی زنده ام؟ من میخوام بمیرم.
تا چشمامو باز کردم چشمم به قیافه نگران سوهو افتاد. اون ا*ح*م*ق منو نجات داد. اخه چرا؟
داد زدم و گفتم...
ا.ت: تو منو نجات دادی؟ ل*ع*ن*ت بهت. مگه نمیفهمی میخوام بمیرم؟ سوهو. سوهوووووو. ب*ن*ا*ل دیگه. برای چی گذاشتی زنده بمونمممم؟
سوهو: برای چی نمیخوای زنده بمونی؟ هیچ به این فکر میکنی که اطرافیانت چقدر بهت نیاز دارن؟ مامانت! بابات! خواهرت! من! میفهمی ا.ت؟؟
ا.ت: نه نمیفهمم. من تورو نمیفهمم. برای چی نمیزاری هرجور دوست دارم بشه؟ اصلا زندگی خودمه میخوام بهش گند بزنم میخوام تمومش کنم میخوام بمیرم میخوام هرکاری دوست دارم بکنم به تو ربطی داره؟ به عنوان دوست انقدر تو زندگیم دخالت نکن سوهو. فکر کردی الان که برم خونه زنده میمونم؟ نه! دوباره تکرارش میکنم. اگه دوباره زنده بشم. بازم خودمو میکشم. انقدر ادامه میدم که بمیرم. فهمیدی سوهو؟ انقدر تو زندگی من دخالت نکن.
سوهو: ا.ت! میفهمی دوست دارم؟ فکر میکنی باهات شوخی دارم؟ بنظرت میتونم بزارم دختری که بهش علاقه دارم همینطوری الکی جلوی چشمام بمیره؟ نه! نمیتونم. فهمیدی؟
ا.ت: برای چی باید باورت کنم سوهو؟ الان که تو بیمارستانم شرایط خوبی دارم؟ حالا تو ام دستم میندازی؟
۳
سه
۲
دو
۱
یک
ایا کرم داری خاعرم؟
یپ یپ
Good
Ty
۱۰
۹
۸
۷
۶