سفر تغییر دهنده 26

ب سرعت ب سمت میز گریفیندور رفتم و هز چی میتوتستم خوردم واقعا ب اندازه یک سال گشنه بودن ولی بعد سوال تو ذهنم اومد ....چرا هری با بقیخ رفته ...مگه کیتی اینجاست ... کیتی:جیییغ هانییییییییییییی هرمیون :هانی تو ...اینجا کجا بودیییی هانی:عاااااا داستانش درازه ،کیتی تو اینجا چ میکنی کیتی :مامان لابام خیالشون راحت شده بود و اوردنم دوباره هاگ هانی:اوه راستی پدرم؟ هرماینی:نمیتوگیم بگیم ....تو بعد یک سال برگشتی و انتظار داری

کیتی :متاسفم هانی ولس باید کریسمس رو همین جا بمونی چون دامبلدور بهمون گفت ک تو نباید بیای هانی:حتی کریسمس رو ؟ خو خوب اخه ...من باشه باشه مهم نیست کلاسا چ ساعتی برگزار میشن ؟ هرماینی :بیا من همیشه یدونه اضافه دارم ولی دو روز دیگه تعطیلات شروع میشن ...معزرت میخوام هانی:ن مشکلی نیس دامبلدور هنیشه ی چیزی میدوته مگه نه ؟ اها راشتی رمز در چیه ؟ بعد از گفتن رنز از روی میز بلند شدم و رفتم خوابگاه ولی یعنی اجازل ندارم پدرم رو ببینم ....اجازه ندارم کریسمس رو برم خونه ولی چرا ؟

فردا هرماینی :توی کلاس معجون هانی پیش ما ننشست تک و تنها یک کوشع نشست معلوم بود گرفته ولی نشون نمیداد ک مالفوی رفن و پیشش نشست و بعد اسنیپ کلاس رو شروع کرد هانی :نشستع بودم ک دراکو اومد پیشم و گفت :چیشد ویزلی؟ هانی:دامبلدور میگه نباید برم پیش خانوادم و حتی کریسمس اجازه رفتن ب خونه رو ندارم دراکو:اوه ....متاسفم *شروع شدن کلاس * هانی با صدای اهسته :مشکلی نیست ولش کن

اتمام کلاس :دراکو:اگر میخوای میتونی بیای خونه ی ما هانی :نه باباا دیگع چی اصن من ک هیچی بابات کله توعم نیکنه جدا شوخی میکنی ؟دراکو:راس میگی ....خب پس منم میمونم هاگوارتز هانی :هوووم شایدم زده ب سرت دراکو:اره میبینی چن وقتیه تو رو نیبینم میزنه ب سرم هانی :عه نه بابا نمک دون دراکو :من نمکدون میشم تو خیارم شو هانی:😂😂😂دیوونع دراکو :) میدونی چیشده ؟ هاتی :چیشده ؟ دراکو :خب منم نمیدونم وگرنه از تو نمی پرسیدم ک هانی 😐😐😂

اخیییییی پارت بعد هارتتونو اکلیلی میکنم

باییییییییی