فقط برای تو!p⁹

سرم رو که بالا گرفتم نامجون رو دیدم!!!!!! @هه میبینم به خ*ا*ک نشستی+منظورت چیه؟@برای ع*ش*ق*ت انجامش بده!!!بعدش رفت بیرون،سست شدم...نامجون کیه؟اشک داخل چشمام جمع بست و شروع به ریختن کرد،صدای جونگ کوک رو میشنیدم قلبم به درد میومد!!!من حالا باید خ*د*م*ت*ک*ا*ر شون باشم!!!چرا باید این اتفاقات برام بیوفته؟جوری چشمام سیاه شدن نمیتونستم درست ببینم که در باز شد و دیگه ندیدم

یئون وو:داخل اتاق شدم ک بیهوش شد به یکی از آدما گفتم دکترو بیارن و لباسشو آماده کنن...لونا:چشمام رو باز کردم و لباس رو کنار تخت دیدم هی باید بپوشمش پس انجامش دادم:`)خیلی وحشتناکه ولی اینا فقط برای جونگ کوکه؛))))))))جونگ کوک:داشتم دیوونه میشدم!نامجون:@جین:÷شوگا:×جیهوپ:#جیمین:=تهیونگ:!جونگ کوک:_لونا:+ ×اون...اون چطور این کارو کرد؟{داددد}

#آروم باش پسر شاید..×شاید چی؟شاید چی جیهوپ؟یکم واقع بین باش{داد}÷تمومش کنید{داد}×هیونگ اون بهمون...÷نمیخوام بشنوم{داد}_نامجون هیونگ برادر یئون ووعه!شوخیت گرفته؟=چطور ممکنه؟_هوم ممکنه..بعد جونگ کوک شروع کرد به کوبیدن در..ولی فایده نداشت:)

چن دیقه بعد یئون وو وارد اتاق شد٪اگه میخواید همه چی خوب پیش برع و اون دختر زنده بمونه باید مثل قبل باشیم_خیلی خب٪حالا بیایید بیرون..٪چی میخورید؟=قهوه÷چایی#هات چاکلت!شاید بستنی٪شما دوتا؟_هیچی٪شوگا؟×نمیخوام...چن دیقه بعد کسی ک نوشیدنی ها رو آورد اون بود:)