وارث هافلپاف 💛🦝 part8

وقتی بیدار شدم توی درمانگاه هاگواتز بودم دراکو و سدریک بالا سرم بودن وقتی حواسم جمع شد چشمام رو باز کردم سدریک: خوبی؟ رز: بهترم دراکو: میدونی چقدر نگرانت شدم؟ رز: ببخشید دراکو: رز بابا و مامان فهمیدن که مرتب بیهوش میشی میخوام ببرنت خونه

رز: چی؟! من نمیخوام برم خونه پرفسور اسنیپ: دیگه دیر شده دوشیزه مالفوی پشت سر پرفسور اسنیپ مامان و بابا بود مامان و بابا به سرعت امدن پیشم مامان: رز دخترم حالت خوبه؟ بابا: جایت درد نمیکنه؟ رز: من خوبم نگرانم نباشید بابا: دراکو! دراکو: بله پدر بابا: بهت مگه نگفتم مراقب خواهرت باش گفتم یا نه!!! دراکو از دادی که بابا زد ترسید دراکو: چرا گفتید

بابا: به من بگو چرا الان خواهرت باید روی تخت درمانگاه باشه؟ بابا میخواست دراکو رو بزنه که رز: بابا لطفا! تقصیر اون نیست به اون ربط نداره بابا: رز دخترم داداشت باید از مراقبت میکرد که..... رز: میدونم! اون مراقبم بود به خودم ربط داره نه اون لطفا تقصیر اون ننداز

همه ساکت شدن مامان دستام رو گرفت و گفت مامان: من میرم وسایلت رو جمع کنم باشه؟ سدریک: ااا... بزارید تا خوابگاه هافلپاف راهنمایی تون کنم خانم مالفوی مامان: ممنون پسرم بابا: من با دامبلدور کار دارم سوروس بیا بریم اسنیپ: حتما لوسیوس بعد اینکه همه رفتن دارکو امد پیش تختم

دراکو: ممنون که نجاتم دادی رز: هی خودتو ناراحت نکن بیهوشی های من به تو ربطی نداره دراکو تو بهترین مراقبت ها رو از من میکنی و بهترین داداش دنیای دراکو: ممنون اجی کوچولو رز: باز گفت کوچولو من 13 سالمه ی دختر نوجوونم که همه پسرای مدرسه روم ک. ر.ا.ش دارن بجز تو و سدریک و مایک و هری و رون دراکو: اعتماد به سقفت رو بنازم اگر اینجوریه پس همه دخترا مدرسه رو منم ک.ر.ا.ش.ن بجز تو رز: حتما با این اخلاق گ.و.ه.ت دوتامون زدیم زیر خنده و ی نگاهی که فقط خودمون معنیش رو میفهمیم...!:)

چهارشنبه دو پارت پنج شنبه ی پارت و جمعه ی پارت مجموعن 4 پارت اگر حمایت نکنید جمعه اخرین پارت رو میزارم و فیک رو به شکل مسخره ای تموم میکنم