5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mania انتشار: 2 سال پیش 275 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این پارت خیلی خفن شد. اگه حمایت نکنید تا پارت 12 بیشتر ادامش نمیدم.
بریم برای پارت 10
ا.ت ویو: وقتی بیدار شدم با چهره های اونا مواجه شدم و ازشون بدم اومد. تاحالا انقدر بی رحم ندیده بودمشون. دستا و پاهام به صندلی بسته شده بود، حتی نمیدونستم کجام و همه جا تاریک بود و فقط با یک نور کوچیک قیافه ی اون دوتا معلوم بود تا وقتی که چراغ قوه رو به صورت من گرفتن و چشمام داشت اذیت میشد که یهو دیدم یکی خوابوند تو صورتم و از تعجب داشتم شاخ در میاوردم.
اره اون دوتا بدرد نخور چ*ل*ا*غ 1 و 2 بودن. و فهمیدم که مین سو خوابوند تو صورتم. میخواستم برم بزنمش که یادم اومد دست و پام بستس. اگه اونی اینجا بود با چهارتا حرکت تکواندو پهن زمینشون میکرد. نمیتونستم حرف بزنم چون دهنمو بسته بودن و وقتی باز کردن...
س.ه: هی ا.ت هنوزم از کاری که کردی پشیمون نیستی؟
ا.ت: ایعیایاعیای.
س.ه: دهنشو باز کن مین سو.
م.س: باشه.
ا.ت: نه پشیمون نیستم. من هیچ کاری نکردم که بخوام ازش پشیمون باشم.
س.ه: بزنش!
و بعدش با سگک کمربند زد به پاهام و با هر ضربه میخواستم از هوش برم.
این داداش من بود؟ این همونی بود که با من بزرگ شده؟ این برادر دوقلوی منه؟ نه اون نیست. مطمئنم خودش نیست. اون خیلی عوض شده.
س.ه: فعلا بسه.
ا.ت: چی از جونم میخوای؟
س.ه: اول ش*ک*ن*ج*ت میکنم و بعد میسپرمت به مین سو هرکاری خواست باهات بکنه.
ا.ت ویو: مین سو لبخند چندشی زدکه باعث شد حالم ازش بهم بخوره و قیافه ای که قبلا فکر میکردم جذاب کم کم داشت تبدیل به چندش ترین صورتی که تاحالا دیدم و با هر لحظه نگاه بهش میخواستم بالا بیارم.
حالم ازشون بهم میخوره.
ا.ت: سانگ هو. چی از من میخوای؟
س.ه: میخوام دق دلم رو خالی کنم. اینکه من زندگی داغونی دارم همش تقصیر توعه! خود تو! تویه ع*و*ض*ی.
ا.ت: چرا من؟ چرا من مقصرم؟ زندگی تو به من ربطی نداره.
م.س: ساکت.
ا.ت ویو: یکبار دیگه زد به پام و انقدر درد داشت که بیهوش شدم.
وقتی بیدار شدم هنوزم به اون صندلی مزخرف بسته بودم حتی زحمت نکشیدن ببرنم بیمارستان که متوجه شدم گوشمو یادشون رفته بردارن و سعی کردم با دستام درش بیارم و موفق شدم. روی زانوم گذاشتمش و با دماغم رمزشو وارد کردم به اونی زنگ زدم و زدم روی اسپیکر. و اروم گفتم اونی ساکت که دیدم ساکت شد داد زدم...
ا.ت: هی چ*ل*ا*غ*ا. انقدر با سگک کمربند زدید به پام بیهوش شدم و میبینم حتی زحمت نکشیدید ببرینم بیمارستان.
ا.ت ویو: س.ه اومد داخل و گفت...
س.ه: هی درست حرف بزن. بعدشم اگه همین الان میمردی کار راحت تر میشد ولی الان که زنده ای بازم باید ش*ک*ن*ج*ه بشی.
ا.ت: سانگ هو میدونی که اگه پلیس بگیرتت مجازات سنگینی داری اره؟ اینجا کجاست؟
س.ه: میدونم ولی برام مهم نیست. زندگیم اونقدر داغون هست که م*ر*گ چیز عجیبی نباشه. اینجا داخل انباری مغازه ...... هستی و نمیتونی فرار کنی. وایسا ببینم اون چیه؟
ا.ت ویو: متوجه گوشیم شد و ازم گرفتش و با صدای مزخرفش گفت...
س.هسلام سو هیون. توی مغازه میبینمت و اگه کسیو با خودت بیاری ا.ت رو می*ک*ش*م فهمیدی؟
ا.س.ه: سانگ هو! اگه دستم بهت برسه ارزو کن خودت زنده بمونی.
اینم از پارت دهم. باحال بود؟
حمایت کننننننن
داستانم پایان خوبی داره البطه اگه حداقل 5 نفر حمایت میکردن شاید تا 20 یا 30 پارت هم ادامه میدادم ولی حمایت خیلی کمه.
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
عالی
فقط پایانش خوب باشه
لطفا
هست
ممنون
درد😐
بچم گنا دالهههعهههه
🥲
OMG
آخه نمیفهمم چرا برادرش انقدر آدم بدی بود
بد نبود فقط کینه داشت و حسودی میکرد. ولی بازم حق برادرش نیود
OMG
نمیفهمم آخه چرا آنقدر برادرش آدم بدی بود
خیلییییی ذوق دار بوددد حال کردم باش
😁
عررررررررررررر 🤧
🥲