عشق با نگاه اول (شوگا) پارت ۸

داشتیم سر گوشی دعوا می کردیم که (بریم سر داستان ولی قبلش یه چیزی باید بگم اگه یادتون باشه وقتی شوگا تو پارت اول به رز زنگ زد گفته بود که یادش نبوده شمارش مثل رکسانا لو رفته و عکس همین سوال هم رکساناست) (و یه چیز دیگه از تستچی ممنونم که این قابلیت رو به تست ها اضافه کرده ) خوب حالا بریم سر داستان

یک دفعه پام لیر خورد ولی احساس کردم که یکی منو گرفته چشمام رو باز کردم دیدم شوگا از پشت منو گرفته ازش تشکر کردم گوشیمو برداشتم و با عصبانیت رفتم بیرون از زبان شوگا:وقتی رز رفت بیرون خیلی ناراحت شدم و ترسیدم یه بلایی سرش بیاد شوگا:چرا اینکارو کردی 😠جینا:مگه چیکار کردم 🙁شوگا:ببین اون اگه عصبانی بشه بیهوش میشه و اگه حالش خوب نمیشه و می میمیره فهمیدی😣😣😖🥺 جینا:ببخشید نمی دونستم😔 شوگا:حالا که باید برم ارومش کنم و با ناراحتی از اتاق اومدم بیرون نمیخواستم گریه کنم ولی بخاطر اینکه رز از حالت عصبانیت بیاد بیرون گریه کردم و رفتم پیشش نشستم😭

از زبان رز:دیدم شوگا داره گریه می کنه اومد و پیش من نشست رز:هی شوگا چی شده چرا گریه می کنی 😟شوگا:تو بهم قول دادی که دیگه عصبانی نشی ولی شدی 🥺🥺رز:باشه دیگه عصبانی نمی شم قول میدم قول دخترونه🥺 شوگا:علوسک خودمی 😌رز:میدونی وقتی گریه می کنی خیلی کیوت می شی 🤗شوگا:واقعا رز:اره شوگا:پس همیشه برات گریه می کنم رز:نه گریه نکن بیا بریم

(عزیزانی که این داستان رو می خونن برای ازدواج رز و شوگا خودتون یه ازدواجی که تو رویای خودتونه رو با لباسی که تو رویاتون دارید تصور کنید و بخاطر این که شاید اون ازدواجی که برای رز و شوگا درنظر گرفتم تو رویای خودتون نباشه پس روز ازدواج رز و شوگا رو نمی نویسم فقط تو اون سوالی که ازدواج میکنن اعلامش می کنم فقط همین اگر هم دوست داشتید اینطوری نباشه تو کامنت ها بگید )

شب شده بود و دیگه خیلی خسته بودیم و با شوگا رفتم به خوابگاه وقتی رسیدیم شوگا رفت تو اتاقش و منم رفتم پیش جیهوپ میخواستم با اون حرف بزنم میره پیش اون رز:سلام هوپی:سلام....کاری داشتی رز:میخوام باهات حرف بزنم جیهوپ:چی شده رز:خوب

رز:جیهوپ این برای توعه هوپی:از طرف کی رز:اینو نمیتونم بهت بگم هوپی:هیت که نیست رز:نه جیهوپ:خیلی ممنون رز:دوست نداره بگم ولی جیهوپ:ولی ...بگو دیگه رز:این از طرف دوستمه کدوم دوستت رز:اونی که تو کنسرت کنارم بود هوپی:کدوم رز:اونی که سمت چپم نشسته بود هوپی:مرسی رز:من برم پیش شوگا شبخیر هوپی:شبخیر (داخل نامه)(سلام جیهوپ من یکی از طرفداراتم و خیلی دوستت دارم و از اون ارمی نماها که به تو اهمیت نمیدن متنفرم و اگه به تو اهمیت ندادن و حتی در لایو هاتم سراغ بقیه اعضا رو گرفتن تو بازم نا امید نشو و اگه میتونی فردا بیا به پارک کنار خونه رز میدونم رز گفته که من دوستشم لطفا اگه فردا وقت داشتی بیا اونجا و قبل از اینکه بیای به رز بگو تا منم اماده بشم هر ساعتی هم اومدی برام اهمیت نداره فقط اگر وقتت ازاد بود بیا اونجا)

داشتم میرفتم پیش شوگا جیهوپ صدام کرد هوپی:رز ...رز رز:بله هوپی:میتونم شماره این دوستتو بگیرم رز:چرا هوپی:من نامه رو خوندم و اون نامه به من خیلی امید داد رز:باشه گوشیتو بده هوپی:بیا ...شمارشو برای جیهوپ سیو کردم و اسمش هم نوشتم هوپی:ام اسمش چیه رز:جولی هوپی:ممنون رز لحظه شماری می کنم تا دوستتو ببینم رز:😇 ... رفتم پیش شوگا و همه چیز رو براش تعریف کردم ...شوگا:پس بخاطر این بلافاصله رفتی تو اتاق هوپی رز:اره الانم به جولی پیام دادم گفتم که شمارشو بهش دادم شوگا:اون چی گفت رز:اول گفت که جرم میده بعد گفت اونم از خوشحالی شوگا:دوستت خیلی عجیبه رز: نه اینطور هم نیست شوگا:باشه حالا هرچی بیا بخوابیم من خوابم میاد رز:باشه من میرم اتاق خودم می خوابم ...... بلند شدم و خواستم برم اتاقم که شوگا دستمو گرف ....شوگا:نمیخوای پیش من بخوابی رز: ببخشید ولی نه شوگا: باشه

از زبان شوگا :وقتی که رفت دیدم گوشیش رو جاگذاشته رفتم براش بردم همین که از اتاقم رفتم بیرون یکی بهش زنگ زد نگاه کردم دیدم با اسم یه پسر سیو شده جواب که دادم گفت رز چیکار می کنی خوبی عزیزم چی شده چرا جواب داداشتو نمی دی شوگا: سلام من شوگام عضو بی تی اس اون پسره:سلام گوشی اجیم دست تو چکار می کنه شوگا:گوشیش رو پیش من جا گذاشته پسر:الان می تونی بهش بدی شوگا:بله ...رز میتونم بیام تو رز:نه صبر کن دارم لباسامو عوض می کنم شوگا:باشه ...لطفا چند دقیقه دیگه منتظر بمونید رز:شوگا می تونی بیای تو شوگا:بیا گوشیت رو جا گذاشتی رز:الکس چرا زنگ زدی 😡 ...... رز:به من هیچ ربطی نداره یک بار دیگه زنگ بزنی خودم خفت می کنم .... رز:ممنون که گوشیم رو برام اوردی و دیگه گول الکس رو نخور شوگا:چرا مگه داداشت نیست رز:نه اون داداش من نیست اون پسر عموی منه شوگا:خوب باشه ولی ادم باید با پسر عموش خوب رفتار کنه رز:اره ولی نه کسی مثل الکس شوگا:مگه چکار کرده رز:اینو نمی تونم بهت بگم شوگا:بگو دیگه ما که قراره ازدواج کنیم نباید هیچ رازی بین ما باشه رز:اون خوب اون شوگا:اون چی رز:وقتی که هنوز تو فرانسه بودم داشتیم باهم میرفتیم.... شوگا:کجا میرفتین رز:داشتیم میرفتیم بستنی بخوریم شوگا:خب رز:وقتی بسنی رو خریدم بستنی رو از دستم گرفت و پرتش کرد تو صورتم شوگا:خوب تو چیکار کردی رز:وقتی رفتیم خونه منم کلی فلفل قرمز ریختم تو غذاش و از اون روز به بعد ما دشمن شدیم ولی وقتی اون غذا رو خورد خیلی حال داد شوگا:صورتش چه شکلی بود وقتی غذارو خورد رز:چون خیلی تندش کرده بودم کاملا قرمز شده بود😂😂 شوگا:اینکار رو با من نکنی ها رز:اگه تو هم مثل الکس رفتار کنی بد تر هم میشه شوگا:باشه بیا بغلم .... همونطور که تو بغلم بود خوابش برد و بعد بلندش کردم و بردمش رو تختش که .....

خوب تموم شد امیدوارم دوستش داشته باشید. برو بعدی چالش دارم

چالش:بایست کیه و چند درصد دوستش داری