
زیاد حمایت نشد ولی گزاشتم
آمانـدا:داشتم باشین رو روشن میکردم که دیدم ماشین یهو پایین رفت.اومدم بیرون از ماشین و دیدم که آمارا زیر لاستیک های سوراخ شده له شده بود.هر چقدر کردم نتونستم بیارمش بیرون. پس فقط همونجا دراز کشیدم پیشش و بقلش کردم و گریه کردم.خون کل زمین رو گرفته بود.
ادمیـن: ناظر لطفا منتشر کن چون 1 دونه دیگه رد بشه اکانتم حذف میشه...آرمین: بعد یه ربع تسمیمم رو گرفتم.لباسم رو پوشیدم و لب پنجره وایسادم و پریدم. وقتی رسیدم به دختره سریع پایین اومدم. سریع بچه ای که زیر چرخ ها بود رو آوردم بیرون و آماندا رو بیدا کردم.بردمشون داخل خونه.
هـورورا:امروز قرار بود با آماندا بریم درخت کریسمس بگیریم.چرا نمیاد پس؟بهتره برم خونه شون ببینم چی شده.وقتی رسیدم خونه شون دیدم زیر ماشین آماندا خ.و.ن ریخته شده.فوری رفتم و زنگ خونه رو زدم. یع نفر از پشت پنجره گفت:کی هستی؟ گفتم: سلام.من دوست آماندا هستم. ببخشید مزاهم شدم. بعد در باز شد
از زبان ای کی:وقتی از سر کارم برگشتم خواهرم نگام کرد. گفت : باز که ق.ت.ل.ت رو دیر انجام دادی و دیر رسیدی؟سرش داد کشیدم و گفتک» تو نمیفهمی واقعا؟ دختره هی پشت سر جلو عقب چپ راست هرجا گیر میاورد رو نگا میکرد.نمیتونستم کارم رو انجام بدم!فقط تونستم خواهش رو بزنم زیر ماشین.خواهر گوشم رو گرفت و پیچوند:دفه آخرت باشه سر من داد میزنیا.گفتم:ز...ر نزن من از تو بزرگ ترم حالا یه دفعه مامان بهت گفت آفرین انقدرخودپسند شدی.ولم کرد و گزاش زمین
آمانـدا:وقتی بیدار شد یه پسر مو طلایی با چشای آبی کم رنگ که لباس سیاه داشت دیدم.حس کردم که فقط یه تیشرت و یه شلوارک تنم بود! فوری بلن شدم و با پتویی که کنار دستم بود ودم رو پوشوندم و رفت گوشه مبل.پسره گفت:نترس. من لباساتو عوض نکردم دوستت هورورا عوض کرد.وقتی هورورا رو دیدم سریع رفتم بغلش.بعد یهو یاد یه چیزی افتادم:آمارا!!! تا میتونستم دور و ورم رو گشتم و داد زدم :آمارا کوش!!!؟؟؟ هورورا گفت:نگران نباش فرستادیمش بیمارستان.آهی کشیدم و گفتم :خیالم راحت شد
اما یهو زنگ در خورد.گفته بودم من مقام اول در تکفاندو.کونگ فو و دفاع شخصی به دست آوردم؟حالا ولش کن.گار گرفتم.هورورا هم مقام دوم تو تکفاندو به دست آورده بود.اخم کرد و دستاشو جلوی عینکش نگه داشت.پسره هم ماسکشو روی صورتش گزاشت و یه تفنگ از جیبش دراورد.در رو باز کرد و..... از زبان ادمین:این بود از این پارت.برای پارت بعدی کافیه که نوشته ای که در پارت قبلی گزاشتم رو کامنت کنید.{E make ana oe, aole na'u e ka pepehi kanaka psychotic}
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت سه داره میادد
E make ana oe, aole na'u e ka pepehi kanaka psychotic
پارت سه داره میادددد