
به پارت چهارخوش آمدید
بعد اضهر سانا تو اتاقش سانا :بنظرم من واقعا خیلی خوششانس هستم شاید یه شانس واسه یه آدم آدم بد شانس یادآوری اون خاطرات تلخ خیلی درد اوره فلش بک (سانا داشت با لباس سفیدش قدم میزد اون خیلی گل های رز رو دوست داشت مخصوصاً توی اون هوایی بارونی داشت با خودش حرف میزد که یه دختر دید که اون مرد اذیتش میکرد و سعی داشت به دختر دست بزنه سانا هم رفت 😔 آخه اون یه بچه کوچیکه بود که اون مرد اون رو هل داد و افتاد رو اسفالت و سرش خونی شد پدرش به موقع رسید اون پلیس اون مرد رو دستگیر کرد ولی اون رد توی سرش هنوز مونده بخاطر اینکه دکتر گفته بود اگه یکم دیر تر میآوردید حتماً دخترتون فلج میشد و بخاطر اون سانا نمیتونه صدای زیاد و ناراحتی رو تحمل کنه و ممکنه از هوش بره )
پدر سانا:دخترم بیا بیرون میخوایم بریم غذا بخوریم سانا : واقعا آخ جوووووون مامان سانا 😂دختره خوشگل منم که همیشه گشنشه سانا :اره دیگه مامان وقت رشد من هست (با لحن بچه گونه ) تو رستوران یوری :مامان ببین اون دختر چقدر خوشگله مامان یوری :او اره دخترم خیلی خوشگله یوری یه دختر بچه کیوت عکسش رو میزارم یوری :اممم سلام سانا : سلام یوری :تو خیلی نازی میدونستی سانا :اووو نمیدونستم یوری 😁 سانا :بیا یوری :این چیه سانا :شیر موز یوری :اخ جون من شیر موز خیلی دوست دارم سانا : عجیبه من خیلی دوست دارم یوری :فایتینگ سانا :.فایتینگ

یوری ✨🐰
سانا :داشتیم میومدیم خونه که چشمم به گربه افتاد خیلی ناز بود سانا :بابا میشه نگه داری پدر سانا :باش سانا :پیاده شدم اون گربه آمد بغلم به طرز عجیبی ازم فرار نکرد آوردنش تو ماشین مامان سانا :ای این گربه چقدر گوگلی پدر سانا :والا شما دوتا عین همین سانا :خوب به مامانم کشیدم دیگه پدر سانا : یااا من پدرام ها و اون شب کلی خندیدیم 😁
صبح پا شدم ولی این بار یکی فرق میکنه آخه میو میو داشت پاهام رو لیس مامان سانا :دخترم من رفتم باشه سانا : باش با (صدای بلند ) رفتم پایین اجوما داشت صبحونه درس میکرد اجوما : ببین کی اینجاس سانا : سلام اجوما اجوما :سانا مامانت گفت این قرص ها رو استفاده کنی که سر گیجت بهتر بشه سانا :باش تو مدرسه زنگ سوم فیزیک معلم فیزیک کی جواب این رو میدونه با فرمول میخوام سانا :استاد جواب اینه استاد :آفرین خانم کیم سانا جیمین :آفرین این مگه افرینم داره تهیونگ :جیمین ! اره چرا نه سوال سختی بود جیمین :هوف جونگ کوک :ببین من چی دارم جیمین :چی ؟ جونگ کوک :چیپس جیمین :آخ جوووووون 😆 جیمین :بده به من تهیونگ :بچه چهار سالی دیگه جیمین :(با دهن پر )نخیرم تهیونگ :😂 جونگ کوک :بیا اینم شیر موز اینم بخور گشنت نشه
جونگ کوک :جیمین کل کلاس دارن بهت نگا میکنم ها سانا :داشتیم با ایو میله رو حل میکردیم که یه هو یکی جیغ زد آخ جوووووون نگا کردم دیدم جیمین مثل بچه ها ذوق زده بود خیلی کیوت شده بود 😅 لیسا :هی سانا به کی زل زدی لیسا نکنه به جیمین زل زدی سانا :نه کله پوک جیمین چیه لیسا :خواهیم دید ایو :بچه ها فردا میخوان ببرنم م.ن استخر سانا :اووو چه خوب لیسا :جنی چرا ساکتی جنی هیچ ایو :بگو سانا :هم .... بیا این شکلات رو جنی :ممنون سانا جنی رو بوس کرد لیسا :دو کفتر عاشق سانا :چی میشه دوستمه دیگه ایو 🤣 قسمت بعدی جنی :ساناااااا بیدار شو سانا :من کجام
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مشتاق پارت بعدی
حتما بتونم فردا
خیلی عالی بود آجی جونم