جک طنز - پارت شیشم

همه از مرگ می ترسن من از این جمله که: بسته اینترنت شما رو به پایان است

سوم راهنمایی که بودم برای دوستم که باهام قهر بود نامه نوشته بودم که مدیر مدرسه پیداش می‌کنه فکر میکنن برای امام زمان نوشتم مقام اول منطقه شدم نکته : دوستش دختر بود

وانتیه با سرعت ۱۲۰ کیلومتر تو کوچه می‌رفت بعد تو بلندگو داد میزد بدو لیموشیرین دارم یعنی یوزپلنگم لیموشیرین میخواست بهش نمیرسید

به مامانم میگم حتماً تو روز مادر میگی فقط می‌خوام بچه های خوبی داشته باشم میگه نه واسم کادو بگیر اون آرزو رو به گور میبرم

من : خیلی خوشگلم آینه : تو خیلی خوشگلی شیشه ویترینا : تو خیلی خوشگلی دوربین جلو گوشی : سلام خر شرک

با این قیمت بنزین دیگه نمیصرفه ماشین ببریم بیرون پول بدیم ۴ تا برده بگیریم با تخت حملمون کنند، ارزون تر در میاد

ما آدمای جالبی هستیم، مرگ بر همه کشورا میگیم بعد برنج هندی رو با گوشت برزیلی در ظروف ایتالیایی روی اجاق گاز آلمانی میپزیم و با قاشق استیل فرانسوری در لباس ترکیه ای با ژست انگلیسی و با نوشابه اسرائیلی و دسر مکزیکی، زیر چادر سیاه ژاپنی در منزلی با اجناس چینی، کنار مبل لهستانی و تلویزیون کره ای با نگاه به بی بی سی میخوریم و دعا را عربی میخوانیم حقیقتا عاشقتم ایران

بابا امروز تو مترو از جام بلند شدم و جام رو به یه پیرزن دادم، ولی نگهبان مترو منو بیرون کرد بابا: چرا اینکارو کرد مرتیکه؟ منم نمیدونم چرا منو از قسمت بانوان بیرون کرد

از خرپولی و خرشانسی و خرخونی فقط خر بودن خالیش به ما رسید 🙁 سوسماز داشت

خب اینم از پارت آخر این جک طنز