سلام اینم پارت سه ببخشید دیر گذاشتم درگیر امتحاناتم بودم اما جمعه وقت آزاد دارم
یکدفعه صدای جیغ اومد رفتم دم پنجره دیدم یکی به شهر حمله کرده زود تغیر شکل دادم و رفتم کمک کت با هم اون آکوما زده رو شکست دادیم و بعد رفتیم خونه وقتی رفتم خونه یکدفعه دیدم ساعت9زود رفتم پایین برای شام بعد شام چون خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق و خوابیدم از خواب پاشدم یکدفعه یادم اومد که امروز پنجشنبه است و جشن آلیا است و تولدش رو توی پارک میگیریم زود آماده شدم و رفتم بیرون کادوی آلیا روخریدم و اومدم خونه کادوش کردم بعد رفتم تو کمدم تا لباس بردارم دیدم چیز زیاد قشنگی نیست دوباره لباس پوشیدم کردم و رفتم تالباس جدیه بخرم رفتم تو لباس فروشی اونجا لوکا،کاگامی،نینو،آلیا،جولیکا،رز و آدرین رو دیدم (آلیا میدونست که میخوان براش تولد بگیرن) رفتم و لباس انتخاب کردم بعد از کلی گشتن یک لباس زیبا پیدا کردم و خریدم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)