چرا من؟ (پارت 4)

بریم برای پارت چهارم🖤✨

ا.ت (تو ذهنت): برای چی قلبم انقدر تند میزنه؟ عاشقش شدی؟ نه امکان نداره. نه نه نه اینطوری نمیشه باید برم. ل.س.ه: ا.ت حالت خوبه؟ رنگت پریده. چیزی شده؟ ا.ت با تندی: نه حالم خوبه چیزی نشده. باید برم، خدافظ ل.س.ه (تو ذهنش): چیشده؟ داره ازم دوری میکنه؟ چرا قلبم داره اینشکلی میزنه؟ اصلا برای چی برام مهمه!. عاشقش شدی؟ نه امکان پذیر نیست. تو فقط یک زنگه که دیدیش چطوری میتونی تو این سرعت عاشق یکی بشی؟ چرا باید عشق اولت این باشه؟ (ادمین: از خداتم باشه با ا.ت جونم باشی)

صبح فردا: ا.ت: باید با س.ه در مورد دیروز حرف بزنم ببینم نظرش چیه. خیر سرش داداشم کلی خاطرخواه داره. یعنی تاحالا عاشق کسی نشده؟ —•—•—•—•—•—•—•—•—•— ا.ت: سانگ هو! سانگ هو! س.ه: ز*هر مار! خب چیه؟ ا.ت: باید باهات حرف بزنم س.ه: بله؟ بگو. ا.ت: سانگ هو، تو معروف ترین و جذاب ترین پسر این مدرسه ای. تاحالا عاشق کسی شدی؟ س.ه: ام باید فکر کنم. اره یک بار عاشق شدم ولی ازش ضربه خوردم. چیزی شده؟ عاشق شدی؟ ا.ت: اره فکر کنم.نمیدونم س.ه: عجب. فقط مراقب خودت باش، بهش اعتراف کن. شاید اونم دوستت داشته باشه!. ا.ت: باشه بهش میگم.!

بچه ها این پارت خیلی خیلی خیلی کوتاه بود چون که نمیتونستم اتفاقات مهم رو اسپویل کنم اتفاقات مهمش برای پارت بعدیه.

برای پارت بعد دوتا لایک و دوتا کامنت لازمه.! طبق معمول. من فردا امتحان علوم دارم😁 بالاخره منم دانش اموزم دیگه🤷🏻‍♀️ ولی شاید با این حال شب پارت بعد رو بزارم شاید هم فردا بزارم ببینم چی میشه. فعلا بایییی