
سلام اینم پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد.🖤 از این به بعد سعی میکنم هر روز یک پارت بزارم🖤 لایک یادت نره🥲🖤
بریم برای پارت دوم🖤🕷
وقتی که این حرفو زد احساس کردی که فکر میکنه تو ضعیفی پس... ا.ت: ببین از این به بعد لطفا تو کارهای من دخالت نکن به تو ربطی نداره پس سرت تو کار خودت باشه.(تو ذهنت: چرا انقدر بی ادب شدم🥲جدیدا اصلا کنترل روی خ*شم ندارم ها) م.س: باشه، ولی یادت بمونه چون دختری دارم باهات خوب برخورد میکنم ولی اگه قرار باشه پاتو از گلیمت دراز تر کنی خودت میدونی ا.ت خانم ا.ت: بیا بیرون مین سو، سریعا. (رفتن بیرون کلاس) ا.ت: مین سو فکر میکنی کی هستی؟ فکر میکنی خیلی خفنی؟ اگه داداش من نبود الان تو بند کفشتم بلد نبودی خودت ببندی همه ی این معروفیت رو مدیون داداشمی. م.س: تو مگه داداش داری؟ ا.ت:😟(خیلی اروم:گند زدم) (چجوری جمعش کنم؟) م.س: هی حواست کجاست؟ ا.ت: بلف زدم داداش ندارم میخواستم خفن باشم(گند میزنی با این دروغ گفتنت{خودت به خودت}. ) م.س: خیلی خنده داره که بلد نیستی دروغ بگی. همون موقع که گفتی داداشم گفتم وات؟ مگه داداش داره؟ بلف میزنه؟ و بعد به این نتیجه رسیدم😌 میبینی چقدر باهوشم که مچتو گرفتم ا.ت: افرین به تو ولی حس میکنم خودم بهت گفتم نمیدونم🤷🏻♀️😂 تو ذهنت: (بگیرم بزنم دهنشو سر*ویس کنم انقدر به خودش ننازه پسره ی @$.،*٪
(برگشتین سر کلاس و معلم اونجا بود) معلم: کجا بودید؟ ا.ت: دم در کلاس م.س: اره دم در بودیم معلم: چیکار میکردید ا.ت: اممممممم راستش دعوا (تو ذهنت: وای نباید اینو میگفتم) معلم: برای چی؟ م.س: هیچی به موضوع بود بین خودمون ا.ت: (چشم غره به مین سو) اره یک موضوع بین خودمونه. معلم: نمیرید خونه زنگ اخر میمونید حیاط و کلاس و کافه تریا و همه مدرسه رو جارو میزنید اخر هفته هم پروژه در مورد ——— تحویل میدید. ا.ت: چشم😒 م.س: چشم😊 ا.ت: (با پا کفششو لگد میکنی محکم) پاچه خار. بعد از همه ی زنگ های درس جریمه رو انجام میدید و میرید خونه و خونه مامان و بابات کلی بهت غر میزنن بخاطر اینکه دیر اومدی. (فردا صبح در هنگام شروع شدن زنگ اول درس) (معلم با یک پسر خوشتیپ وارد کلاس میشه) بچه ها دانش اموزجدید داریم. خودتو معرفی کن. ل.س: سلام من لی سوهو هستم کانگ لی سوهو. معلم: برو پیش ا.ت بشین(میزهای دو نفره) م.س(مین سو): میشه من پیش ا.ت بشینم؟ ا.ت: نهههههههههههه (داد میزنی) معلم: ا.ت داد نزن وگرنه مجبور میشم دوباره جریمت کنم. معلم: نه م.س بزار ل.س بشینه. م.س: (حسودی میکنه)... ادمین: یاعلییییی خودم دارم واسه داستان خودم کنجکاو میشم😭💔
خب تمام شد منتظر چی هستی دیگه اع.😒🗿 لایک و کامنت یادتون نره ها.🖤🕷 برای پارت بعدی ۲ لایک و ۲ کامنت لازمه🖤🕷
فعلا باییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میگم این داستان درباره شخص معروفیه؟
آجی میشی ناظر لطفا منتشر کن
بل. یونا ۱۲ (جریان اسمم خیلی طولانیه)
زهرا هستم ۱۲ ساله از تهران
لطفا موقعی که آجی شدیم جریانشو بگو
خعش. بیا پی
اوکی
خیلی قشنگ بود
بابا خفنننننننن ✨️🪐
نویسنده ژاذاب خودمونی دیگه :))♡♡😊🤭🤭🤗🤗😙😚
🖤🥲
:))))(♡♡)
عررررررررر خیلی گشنگه
🖤🖤